اومد پیشم تو تراس فندکو ازم گرفت

‹ اومد پیشم تو تراس فندکو ازم گرفت،
ابروهاشو به هم گره زد گفت:این چه
سرو وضعیه برا خودت درست کردی؟!
اين بادمجون پا چشت چی میگه؟
چرا سرو شکلت خونی مالیه؟
رفت بتادین و بانداژ و فلان بساطشو
آورد گف بالارو نگا کن ببینم،
همونطور که از درد و سوزش زخما به
خودم می‌پیچیدم گفتم بابا
«من خرابم! بنشین زحمت آوار نکش»
چسب زخمو چسبوند لبخندی نثارم کرد
خوند «آوار اگر توئی خرابَت هستم!»
پاشو بیا تو نچایی!


²²:²²
⁶اردیبهشت ماه¹⁴⁰¹
#کاف_میم
دیدگاه ها (۳)

محبوب من، سلام!در پس این نامه حرف‌هایی به وسعت اندوخته‌های ی...

#همان_بهترکه_آدم_ازیک‌جایی_به‌بعد_آلزایم_می‌گیرد! همان بهتر ...

زیر لبی سلام کردم و نشستم و دَرو بستم و مچاله شدم کنار پنجره...

من ميگم عشق خيلى عجيبه.قدرتِ اينو داره كه تورو از يه موجودِ ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط