و چندسال بعد
و چندسال بعد
من...
درچشمان مردی
که شب چشمانش
هیچ شباهتی به طلوع نگاه تو ندارد
زل میزنم
و بی قید جمله ی عجیب 'دوستت دارم' را ادا میکنم...
و او با بوسه هایش که مینشیند در جای جای صورتم
مدام قربان صدقه ام میرود...
چندسال بعد ...
نه تورا یادم می اید
نه نگاه روشنت
نه حتی گرمی دستان مردانه ات را..
تمام زندگی ام خلاصه میشود در اغوش گرم مردی
که همسرم شده..
و جانم به جانش گره خورده...
اسم پسرم را هم میگذارم پدرش انتخاب کند ...
تا فارغ از هر گونه خاطره
بلند بلند صدایش کنم و قربان صدقه اش بروم ...
قربان صدقه ی چشمهایی که به تو نرفته....
موهایی که مثل موهای تو نیست
و خلقیاتی که هیچوقت از تو به او ارث نرسید...
سالها بعد ..
در اوج سرمای زمستان
میان برف و بوران بهمن ماه
پنجره را باز میکنم ..
و مشغول تماشای مردان زندگی ام میشوم..
که با شوق و ذوق تمام ادم برفی درست میکنندو صدای خنده شان حتی
دل یخ بسته ی حیاط خانمان راهم آب میکند...
و در دل قربان صدقه شان میروم و چای مینوشم ..
و به همه چیز فکر میکنم
جز تو...
که میدانستم روزی عاشق برف بودی
و منی که عاشق درست کردن آدم برفی...
سالها بعد
یقینا دیگر به تو فکر نخواهم کرد ...
دیگر تورا به یاد نخواهم اورد...
دیگرمیلی به مرور خاطرات گره خورده با تو نخواهم داشت..
حتم دارم سالها بعد...
به معنای واقعی لبخند خواهم زد..
به معنای واقعی عشق خواهم ورزید...
و به معنای واقعی زندگی خواهم کرد...
#شیماسهرابی 💜
@shimasohrabi
من...
درچشمان مردی
که شب چشمانش
هیچ شباهتی به طلوع نگاه تو ندارد
زل میزنم
و بی قید جمله ی عجیب 'دوستت دارم' را ادا میکنم...
و او با بوسه هایش که مینشیند در جای جای صورتم
مدام قربان صدقه ام میرود...
چندسال بعد ...
نه تورا یادم می اید
نه نگاه روشنت
نه حتی گرمی دستان مردانه ات را..
تمام زندگی ام خلاصه میشود در اغوش گرم مردی
که همسرم شده..
و جانم به جانش گره خورده...
اسم پسرم را هم میگذارم پدرش انتخاب کند ...
تا فارغ از هر گونه خاطره
بلند بلند صدایش کنم و قربان صدقه اش بروم ...
قربان صدقه ی چشمهایی که به تو نرفته....
موهایی که مثل موهای تو نیست
و خلقیاتی که هیچوقت از تو به او ارث نرسید...
سالها بعد ..
در اوج سرمای زمستان
میان برف و بوران بهمن ماه
پنجره را باز میکنم ..
و مشغول تماشای مردان زندگی ام میشوم..
که با شوق و ذوق تمام ادم برفی درست میکنندو صدای خنده شان حتی
دل یخ بسته ی حیاط خانمان راهم آب میکند...
و در دل قربان صدقه شان میروم و چای مینوشم ..
و به همه چیز فکر میکنم
جز تو...
که میدانستم روزی عاشق برف بودی
و منی که عاشق درست کردن آدم برفی...
سالها بعد
یقینا دیگر به تو فکر نخواهم کرد ...
دیگر تورا به یاد نخواهم اورد...
دیگرمیلی به مرور خاطرات گره خورده با تو نخواهم داشت..
حتم دارم سالها بعد...
به معنای واقعی لبخند خواهم زد..
به معنای واقعی عشق خواهم ورزید...
و به معنای واقعی زندگی خواهم کرد...
#شیماسهرابی 💜
@shimasohrabi
۵.۲k
۰۱ تیر ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.