"آلبوم مشترک "
"آلبوم مشترک "
p13
نامجون:چرا دیر کردی؟..نگرانت شدم...یعنی چیزه شدیم...
_تو ترافیک موندم ببخشید منتظرتون گذاشتم
جیهوپ:اشکالی نداره..لبخند ...
پرش زمانی به ۲ ساعت بعد
جونگ کوک ویو
کارای ضبط رو انجام دادیم ات رفت تا لباساشو تعویض کنه ما هم نشسته بودیم داشتیم حرف میزدیم
جیمین:بچه ها من میخوام امروز به دختری که دوسش دارم اعتراف کنم
لبخند رو لبای هممون جا خوش کرد
جی هوپ:خب اون دختره خوشبخت کیه؟..لبخند..
جین:بهتره بگی بدبخت..یاع ...یاع
همه به جیمین چشم دوخته بودیم
جیمین:هههه..خنده..چیزه هوانگ ات ..میخوام امروز بهش اعتراف کنم
لبخندم ماسید به بقیه اهضا هم نگاهی انداختم اونا هم حالو روزشون مثه من بود
جیمین نگاهشو رو هممون چرخوند
جیمین:چیه؟....چرا قیافه هاتون اینجور شد؟...همه دقیقا چیزی که من فک میکردم شد ..شما هم ات رو دوست دارین نه؟
جین سرشو به معنی آره تکون داد:آره منم ازش خوشم میاد
شوگا:خب فقط ما نیستیم که ات هم باید بگه که کدوممونو دوست داره نظر اونم مهمه
نامجون:خب پس من یه نقشه دارم
........
ات ویو
داشتم آب میخوروم که جونگ کوک اومد
بین اعضا یه چیزی احساس کرده بودم فک میکردم ازم خوششون میاد ولی من همیشه از نوع روابط دوری میکردم از طرفی من هی با جونگ کوک چشم توچشم میشم اوایل نمیخواستم قبول کنم ولی علاقه ای نسبت بهش دارم ولی من نمیتونم به هیچ مردی اعتماد کنم هرکسی گذشتمو بدونه ولم میکنه که البته بنظرم حقم داره
جونگ کوک چند قدمی اومد جلو
یه بطری آب برداشت مشغول باز شدن درش شد
با لحنی جدی لب زد
+:هشت بار زنگ زدم...
_بله؟
+هشت بار بهت زنگ زدم جواب ندادی
_واقعا .. متجه نشدم..بزار گوشیمو ببینم
تو کیفم دنبال گوشیم گشتم ولی نبود
_گوشیم نیست
+چی؟..خب فک کن ببین آخرین باری که گوشیتو دیدی کجا بوده..یا کجا گذاشتیش
_آها وقتی داشتم قرصمو میکردم رو میز گذاشتمش
+قرص؟...چه قرصی؟..تو قرص میخوری؟
هل شدم
_ن..نه خب سرم کمی درد میکرد به خاطر همون ..
+آها
نامجون:بچه ها بیایین بازی میکنیم
به جونگ کوک نگا کردم که اونم متقابلا نگام کرد چشای سیاه تیله ای موهای سیاه که رو صورتش. یخته بود صدای تپش قلبمو که داشت با سرعت زیادی میتپید میشنیدم آب دهنمو قورت دادم
_من میرم..تو نمیای؟
+چرا ..اومدم
......
داشتیم جرعت حقیقت بازی میکردیم
تهیونگ بطری رو چرخوند که رو خودشو جی هوپ افتاد
تهیونگ:....
p13
نامجون:چرا دیر کردی؟..نگرانت شدم...یعنی چیزه شدیم...
_تو ترافیک موندم ببخشید منتظرتون گذاشتم
جیهوپ:اشکالی نداره..لبخند ...
پرش زمانی به ۲ ساعت بعد
جونگ کوک ویو
کارای ضبط رو انجام دادیم ات رفت تا لباساشو تعویض کنه ما هم نشسته بودیم داشتیم حرف میزدیم
جیمین:بچه ها من میخوام امروز به دختری که دوسش دارم اعتراف کنم
لبخند رو لبای هممون جا خوش کرد
جی هوپ:خب اون دختره خوشبخت کیه؟..لبخند..
جین:بهتره بگی بدبخت..یاع ...یاع
همه به جیمین چشم دوخته بودیم
جیمین:هههه..خنده..چیزه هوانگ ات ..میخوام امروز بهش اعتراف کنم
لبخندم ماسید به بقیه اهضا هم نگاهی انداختم اونا هم حالو روزشون مثه من بود
جیمین نگاهشو رو هممون چرخوند
جیمین:چیه؟....چرا قیافه هاتون اینجور شد؟...همه دقیقا چیزی که من فک میکردم شد ..شما هم ات رو دوست دارین نه؟
جین سرشو به معنی آره تکون داد:آره منم ازش خوشم میاد
شوگا:خب فقط ما نیستیم که ات هم باید بگه که کدوممونو دوست داره نظر اونم مهمه
نامجون:خب پس من یه نقشه دارم
........
ات ویو
داشتم آب میخوروم که جونگ کوک اومد
بین اعضا یه چیزی احساس کرده بودم فک میکردم ازم خوششون میاد ولی من همیشه از نوع روابط دوری میکردم از طرفی من هی با جونگ کوک چشم توچشم میشم اوایل نمیخواستم قبول کنم ولی علاقه ای نسبت بهش دارم ولی من نمیتونم به هیچ مردی اعتماد کنم هرکسی گذشتمو بدونه ولم میکنه که البته بنظرم حقم داره
جونگ کوک چند قدمی اومد جلو
یه بطری آب برداشت مشغول باز شدن درش شد
با لحنی جدی لب زد
+:هشت بار زنگ زدم...
_بله؟
+هشت بار بهت زنگ زدم جواب ندادی
_واقعا .. متجه نشدم..بزار گوشیمو ببینم
تو کیفم دنبال گوشیم گشتم ولی نبود
_گوشیم نیست
+چی؟..خب فک کن ببین آخرین باری که گوشیتو دیدی کجا بوده..یا کجا گذاشتیش
_آها وقتی داشتم قرصمو میکردم رو میز گذاشتمش
+قرص؟...چه قرصی؟..تو قرص میخوری؟
هل شدم
_ن..نه خب سرم کمی درد میکرد به خاطر همون ..
+آها
نامجون:بچه ها بیایین بازی میکنیم
به جونگ کوک نگا کردم که اونم متقابلا نگام کرد چشای سیاه تیله ای موهای سیاه که رو صورتش. یخته بود صدای تپش قلبمو که داشت با سرعت زیادی میتپید میشنیدم آب دهنمو قورت دادم
_من میرم..تو نمیای؟
+چرا ..اومدم
......
داشتیم جرعت حقیقت بازی میکردیم
تهیونگ بطری رو چرخوند که رو خودشو جی هوپ افتاد
تهیونگ:....
۶.۹k
۱۷ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.