دنیای تو !
پارت: یازدهم
جنی : بلند شید دیگ
جیمین : چته کله صحر
جنی : بچه ها من دیشب یک خواب عجیب دیدم
رزی : چی خوابی ؟
جنی : بابا بود گفت از امروز باید شروع کنیم باید بریم موزه های شهر بگردیم
ته : موزه های کل شهر ؟
جنی : ارع
ته : کوک اون ماست ماسک بده ببینم
کوک : بیا
ته : خوب حدود ۲۰ تا موزه هست همشون باید بگردیم ؟
لیسا : ارع دیگ
رزی : خوب گروه های دوتایی تقسیم شید دیگه
کوک : ...
لیسا : خوب من جیمین ، کوک رزی ، جنی تهیونگ
ته ؛ جنی : چرا ؟
لیسا : چی چرا ؟
جنی : من با این تو یک گروه ؟
ته : این من اصل نمیشه
لیسا : خیلی ام میشه اگر بچه بدی باشید برگشتیم به والدین محترم گذارش می دم
ته : مهم نیست من با این نمیرم
جنی : منم همین طور
رزی : خفه شید دیگ اه .
ته . جنی : چشم
خوب همه بچه ها آماده شدن
جیمین : برای امروز هر گروه چهار تا موزه رو بگرده کافی
جنی : با چی بریم ؟
جیمین: با چیز مثل ماشین
ته : من بلدم
کوک : منم
جیمین: من ام
همه رفتن به سمت موزه های کل شهر
ماشین تهنیه
جنی : یاااا آروم تر برو
ته : نترس کوچولو
جنی : یک بار دیگر بگو کوچولو تا چشات از کاسه در بیارم
ته : باشه کوچولو
جنی اومد یک خیز ورداره ک تهیونگ گفت
ته : من بزنی باهم تصادف می کنیم میمیرم
جنی میاد عقب
جنی : خوب ارع پیاده شدیم می زنم آت
ته : باش
جنی : رسیدیم نگه دار
ته : اوکی
ناشناس: بفرمایید
جنی : اومدیم از موزه بازدید کنیم
ناشناس: بفرمایید
جنی : ممنون
جنی : ته تو برو اون ور بگرد من این ور
ته : دنبال چی ؟
جنی : یک گردنبند ک روش به شکل خاصی راه شکسته اون سرزمین نوشته
ته : اوکی
جنی ویو اینجا گردنبند ای نبود صدای از زیرزمین شنیدم رفتم ببینم با چیزی ک دیدم چشم هام دوتا شد چند تا مرد داشت دختر ای رو اذیت می کردن عوضی ها اومدم برم بالا ک با صدای اون خشک م زد
مرد : یکی اینجا برید دنبالش
...: بله قربان
یکی داشت می اومد سمتم صدای قدم هایش می شنیدم ک دست گرم ای دستم گرفت و کشید تو یک اتاق اون اون ته بود
جنی : تهیونگ
ته : دختره کم عقل نزدیک بود خودت به گشتن بدی
تهیونگ ویو
جنی خیلی ترسید آنقدر ک پوست اش سفید شد بود تن اش
سرد و و بغض داشت
ته : حالت خوبه
جنی سری به عنوان نه تکون داد
نمی دونم چرا ولی خودش آورد نزدیکم جا کرد بغلم سر شو گذشت گریه کرد اخعی چقدر کوچولو اون لحظه احساس کردم یک دختر کوچولو تو بغلم و سرش ناز کردم سرش آورد بالا بهم نگاه کرد چشاش زیبا تر شد بود !
جنی ویو
اون موقع وقتی فهمیدم یکی کنارم فقدر می خواستم بغلش کنم و دست خودم نبود و رفتم بغلش و آروم بی صدا گریه کردم بعد چند دقیقه فهمیدم چ کردم اومدم از بغلش بیرون چه آرامش خواستی داشتم اونجا
جنی : ببخشید
ته : اشکالی ندارع کوچولو
جنی : میشه بریم ؟
ته : البته یک دقیقه همین جا باش
#بی_تی_اس #ارمی #جین #جیمین #جیهوپ #جیسو #شوگا #نامجون #تهیونگ #جونگکوک #بلک_پینک #لیسا #رزی #جنی #استری_کیدز #فیلیکس #لی_مین_هو #تی_اکس_تییک_گومیهو_هم_اتاقی_من_است #روباه_نه_دم #زیبای_حقیقی #دربهار_دوردستها #وینچزو #رقص #کمدی #طنز #درام #عاشقانه #غمگین #درماتیک
جنی : بلند شید دیگ
جیمین : چته کله صحر
جنی : بچه ها من دیشب یک خواب عجیب دیدم
رزی : چی خوابی ؟
جنی : بابا بود گفت از امروز باید شروع کنیم باید بریم موزه های شهر بگردیم
ته : موزه های کل شهر ؟
جنی : ارع
ته : کوک اون ماست ماسک بده ببینم
کوک : بیا
ته : خوب حدود ۲۰ تا موزه هست همشون باید بگردیم ؟
لیسا : ارع دیگ
رزی : خوب گروه های دوتایی تقسیم شید دیگه
کوک : ...
لیسا : خوب من جیمین ، کوک رزی ، جنی تهیونگ
ته ؛ جنی : چرا ؟
لیسا : چی چرا ؟
جنی : من با این تو یک گروه ؟
ته : این من اصل نمیشه
لیسا : خیلی ام میشه اگر بچه بدی باشید برگشتیم به والدین محترم گذارش می دم
ته : مهم نیست من با این نمیرم
جنی : منم همین طور
رزی : خفه شید دیگ اه .
ته . جنی : چشم
خوب همه بچه ها آماده شدن
جیمین : برای امروز هر گروه چهار تا موزه رو بگرده کافی
جنی : با چی بریم ؟
جیمین: با چیز مثل ماشین
ته : من بلدم
کوک : منم
جیمین: من ام
همه رفتن به سمت موزه های کل شهر
ماشین تهنیه
جنی : یاااا آروم تر برو
ته : نترس کوچولو
جنی : یک بار دیگر بگو کوچولو تا چشات از کاسه در بیارم
ته : باشه کوچولو
جنی اومد یک خیز ورداره ک تهیونگ گفت
ته : من بزنی باهم تصادف می کنیم میمیرم
جنی میاد عقب
جنی : خوب ارع پیاده شدیم می زنم آت
ته : باش
جنی : رسیدیم نگه دار
ته : اوکی
ناشناس: بفرمایید
جنی : اومدیم از موزه بازدید کنیم
ناشناس: بفرمایید
جنی : ممنون
جنی : ته تو برو اون ور بگرد من این ور
ته : دنبال چی ؟
جنی : یک گردنبند ک روش به شکل خاصی راه شکسته اون سرزمین نوشته
ته : اوکی
جنی ویو اینجا گردنبند ای نبود صدای از زیرزمین شنیدم رفتم ببینم با چیزی ک دیدم چشم هام دوتا شد چند تا مرد داشت دختر ای رو اذیت می کردن عوضی ها اومدم برم بالا ک با صدای اون خشک م زد
مرد : یکی اینجا برید دنبالش
...: بله قربان
یکی داشت می اومد سمتم صدای قدم هایش می شنیدم ک دست گرم ای دستم گرفت و کشید تو یک اتاق اون اون ته بود
جنی : تهیونگ
ته : دختره کم عقل نزدیک بود خودت به گشتن بدی
تهیونگ ویو
جنی خیلی ترسید آنقدر ک پوست اش سفید شد بود تن اش
سرد و و بغض داشت
ته : حالت خوبه
جنی سری به عنوان نه تکون داد
نمی دونم چرا ولی خودش آورد نزدیکم جا کرد بغلم سر شو گذشت گریه کرد اخعی چقدر کوچولو اون لحظه احساس کردم یک دختر کوچولو تو بغلم و سرش ناز کردم سرش آورد بالا بهم نگاه کرد چشاش زیبا تر شد بود !
جنی ویو
اون موقع وقتی فهمیدم یکی کنارم فقدر می خواستم بغلش کنم و دست خودم نبود و رفتم بغلش و آروم بی صدا گریه کردم بعد چند دقیقه فهمیدم چ کردم اومدم از بغلش بیرون چه آرامش خواستی داشتم اونجا
جنی : ببخشید
ته : اشکالی ندارع کوچولو
جنی : میشه بریم ؟
ته : البته یک دقیقه همین جا باش
#بی_تی_اس #ارمی #جین #جیمین #جیهوپ #جیسو #شوگا #نامجون #تهیونگ #جونگکوک #بلک_پینک #لیسا #رزی #جنی #استری_کیدز #فیلیکس #لی_مین_هو #تی_اکس_تییک_گومیهو_هم_اتاقی_من_است #روباه_نه_دم #زیبای_حقیقی #دربهار_دوردستها #وینچزو #رقص #کمدی #طنز #درام #عاشقانه #غمگین #درماتیک
۱۹.۶k
۱۱ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.