عشق آغشته به خون
☬。) عشق آغشته به خون (。☬。)
(。☬。)پارت ۳۲ (。☬。)
تههیونگ در حالت مانیا بود و این را از لحن و تن صداش میفهمید.. مین جی با جدیت سری تکون داد ... ته یونگ سر تا نوک پای مین جی را آنالیز کرد
تهیونگ: نکنم چی ؟
مین جی : ازدواج نمیکنم
تهیونگ: پس میکنم ... شیطون گفت و به مین جی خیره شد همچنین لبش را خیس کرد و در یک قدمی مین جی ایستاد باز هم با لحن شیطونی گفت
تهیونگ: قبوله..زنه آینده ام ..
ترس و استرس از همین الان در بدن مین جی چرخید .. تند به چشم های تهیونگ زل زد .. لب مین جی خورد به خورد حرکتی کرد که بعث خنده ریزی از جانب تعیونگ شد ..
تهیونگ: اوکی قبوله ولی ترو خدا این قیافه رو نگیر وگرنه من مثل پر پوف میشم... به شوخی بیمزه خودش خندید سپس چشم به خواهرش دوخت دخترک کوچک با استرس پلک زد و دید اش را زدید و این بیشتر تهیونگ را عصبانی میکرد .. مخصوصا در تیم شب این جشن و مهم تر از همه ابرو تهیونگ...
چانمی بازو جیمین را در دستش گرفت که باعث نگاه کردن جیمین شد
چانمی : .. اوضاع خراب شد.. جیمین برو میونشی رو بیار پایین تا حلقه ها رو بندازیم این روسوایی هم فراموش بشه
جیمین : .. باشه
با گام های مانند محکم بر روی پله ها خودش را جلو آن ها رساند .. نگاه آرومی به خواهرش دوخت و . تنها با صدا آروم گفت
جیمین: مین کی چیکار کردین .. شما چیکار کردین
تهیونگ دست به سینه شد سپس به میله های تکه داد : خوب خواهرت خودشو نشون داد چون خواهر احمق منو هم بد راه کرده
جیمین : شما ساکت
مین جی بدون هیچگونه ترس یا اشتباه ای محکم جلو جیمین ایستاد
مین جی : انتظار داشتی چیکار کنم .. بزارم قاتل های پدرم منو هم زندونی کنند ها .. یا شمایی که یه دختر ۱۸ ساله رو به ازدواجی اجباری سر سفره عقد نشانیدن .. ها
جیمین پلک زد و لحظه ای به سخن های خواهرش فکر کرد .. ولی آروم ادامه داد : هر چی هم بود نیازی به این ابرو ریزی نداشت با هردو شما هستم
(。☬。)پارت ۳۲ (。☬。)
تههیونگ در حالت مانیا بود و این را از لحن و تن صداش میفهمید.. مین جی با جدیت سری تکون داد ... ته یونگ سر تا نوک پای مین جی را آنالیز کرد
تهیونگ: نکنم چی ؟
مین جی : ازدواج نمیکنم
تهیونگ: پس میکنم ... شیطون گفت و به مین جی خیره شد همچنین لبش را خیس کرد و در یک قدمی مین جی ایستاد باز هم با لحن شیطونی گفت
تهیونگ: قبوله..زنه آینده ام ..
ترس و استرس از همین الان در بدن مین جی چرخید .. تند به چشم های تهیونگ زل زد .. لب مین جی خورد به خورد حرکتی کرد که بعث خنده ریزی از جانب تعیونگ شد ..
تهیونگ: اوکی قبوله ولی ترو خدا این قیافه رو نگیر وگرنه من مثل پر پوف میشم... به شوخی بیمزه خودش خندید سپس چشم به خواهرش دوخت دخترک کوچک با استرس پلک زد و دید اش را زدید و این بیشتر تهیونگ را عصبانی میکرد .. مخصوصا در تیم شب این جشن و مهم تر از همه ابرو تهیونگ...
چانمی بازو جیمین را در دستش گرفت که باعث نگاه کردن جیمین شد
چانمی : .. اوضاع خراب شد.. جیمین برو میونشی رو بیار پایین تا حلقه ها رو بندازیم این روسوایی هم فراموش بشه
جیمین : .. باشه
با گام های مانند محکم بر روی پله ها خودش را جلو آن ها رساند .. نگاه آرومی به خواهرش دوخت و . تنها با صدا آروم گفت
جیمین: مین کی چیکار کردین .. شما چیکار کردین
تهیونگ دست به سینه شد سپس به میله های تکه داد : خوب خواهرت خودشو نشون داد چون خواهر احمق منو هم بد راه کرده
جیمین : شما ساکت
مین جی بدون هیچگونه ترس یا اشتباه ای محکم جلو جیمین ایستاد
مین جی : انتظار داشتی چیکار کنم .. بزارم قاتل های پدرم منو هم زندونی کنند ها .. یا شمایی که یه دختر ۱۸ ساله رو به ازدواجی اجباری سر سفره عقد نشانیدن .. ها
جیمین پلک زد و لحظه ای به سخن های خواهرش فکر کرد .. ولی آروم ادامه داد : هر چی هم بود نیازی به این ابرو ریزی نداشت با هردو شما هستم
- ۴.۹k
- ۱۴ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط