عصر بود تو گوشیم بودم و بقیه حرف میزدن اتوسا گفت
عصر بود تو گوشیم بودم و بقیه حرف میزدن اتوسا گفت
_بابا بریم یه جا حوصلم سر رفت
فرزاد:زیرش کم کن سر نره
_امییییر یچی بهش بگو
امیر:راس میگه اتوسا بریم ساحل
امیر اتوسارو چسبوند به خودش همه اکی دادن شروع کردیم به جمع کردن وسایلا یهو اتوسا با جیغ گفت
_امیییییییر
همه ساکت شدن
متین:درد امیر امیر
_سوسکککککک
پانیذ:کو
_اونجاس ممدرضا این چه خونه ای
یهو سوسکه پرواز کرد همه جیغ زدیم رفتم پشت مهراب نیکا گفت
_بکشش متیننن
متین:من میترسم خونه ممدرضا خودش بکش
المیرا:راس میگه بدو
ممدرضا:باش وایسد
ممدرضا پیفاف رو اورد و خالی کرد رو سوسک و بعد انداختش بیرون وسایلارو جمع کردیم خونه بو گند گرفته بود
(ادامش فردا)
_بابا بریم یه جا حوصلم سر رفت
فرزاد:زیرش کم کن سر نره
_امییییر یچی بهش بگو
امیر:راس میگه اتوسا بریم ساحل
امیر اتوسارو چسبوند به خودش همه اکی دادن شروع کردیم به جمع کردن وسایلا یهو اتوسا با جیغ گفت
_امیییییییر
همه ساکت شدن
متین:درد امیر امیر
_سوسکککککک
پانیذ:کو
_اونجاس ممدرضا این چه خونه ای
یهو سوسکه پرواز کرد همه جیغ زدیم رفتم پشت مهراب نیکا گفت
_بکشش متیننن
متین:من میترسم خونه ممدرضا خودش بکش
المیرا:راس میگه بدو
ممدرضا:باش وایسد
ممدرضا پیفاف رو اورد و خالی کرد رو سوسک و بعد انداختش بیرون وسایلارو جمع کردیم خونه بو گند گرفته بود
(ادامش فردا)
۷.۰k
۱۰ آذر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.