ممدرضا رفت لباسم درست کردم چ ویلا قشنگی
ممدرضا رفت لباسم درست کردم چ ویلا قشنگی
**********
صبح بود تقریبا و همه داشتن حرف میزدن و کسی هنوز نخوابیده بود منم به زور تو بحصشون بودم المیرا(خواهر واقعی ممدرضا تو رمانم خواهرش) گفت
_بخوابیم ساعت ۷ دیگ دیانا هم خوابش میاد
پسرا جاهارو انداختن تو پذیرایی وای من تاپ و شلوارک اورده بودم ضایع بود که جلو اینا میگفتن لخت میگرده تو خونه به پانید گفتم
_لباس خونه چی میپوشی
پانیذ: تیشرت شلوار
چاره چیه باید با همین تیشرت بخوابم دیگه شلوار اسلش سفیدم پوشیدم یهو یکی از پسرا گفت
_بریم بیرون بخوابیم تو چادر هوا خوبه
همه اکی دادن وسایلارو بردیم بیرون بچه ها خوابیدن من فقط المیرارو میشناختم با داداشش ممدرضارو ب پانیذ گفتم
_میگی کیان(اروم)
پانیذ: اون ک جلو در امیر اون رلش اتوساس بعد اون فرزاد و کناریش متین اون دختره هم رومیناس اینم بانو پانیذ اینم اسکل (مهراب) اینم فرشتس(دیانا) نیکا وارد شد و کنار متین و من جای خالی بود کنار متین و رومینا خوابید
با سر و صدایی بیدار شدم حس کردم رو گلوم چیزیه
(بترکونید کامنتارو)
**********
صبح بود تقریبا و همه داشتن حرف میزدن و کسی هنوز نخوابیده بود منم به زور تو بحصشون بودم المیرا(خواهر واقعی ممدرضا تو رمانم خواهرش) گفت
_بخوابیم ساعت ۷ دیگ دیانا هم خوابش میاد
پسرا جاهارو انداختن تو پذیرایی وای من تاپ و شلوارک اورده بودم ضایع بود که جلو اینا میگفتن لخت میگرده تو خونه به پانید گفتم
_لباس خونه چی میپوشی
پانیذ: تیشرت شلوار
چاره چیه باید با همین تیشرت بخوابم دیگه شلوار اسلش سفیدم پوشیدم یهو یکی از پسرا گفت
_بریم بیرون بخوابیم تو چادر هوا خوبه
همه اکی دادن وسایلارو بردیم بیرون بچه ها خوابیدن من فقط المیرارو میشناختم با داداشش ممدرضارو ب پانیذ گفتم
_میگی کیان(اروم)
پانیذ: اون ک جلو در امیر اون رلش اتوساس بعد اون فرزاد و کناریش متین اون دختره هم رومیناس اینم بانو پانیذ اینم اسکل (مهراب) اینم فرشتس(دیانا) نیکا وارد شد و کنار متین و من جای خالی بود کنار متین و رومینا خوابید
با سر و صدایی بیدار شدم حس کردم رو گلوم چیزیه
(بترکونید کامنتارو)
۶.۵k
۱۰ آذر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.