با سر و صدا بیدار شدم حس کردم رو گلوم چیزیه دیدم مهراب سف
با سر و صدا بیدار شدم حس کردم رو گلوم چیزیه دیدم مهراب سفت بقلم کرده و سرم تو گودی گردنش این چرا اینجوری کرده شاید مثلا به دوستاش اعتماد نداشته یا نمیدونم ولش کن دلم نمیومد بیدار کنم مهراب سعی کردم بیام بیرون نشد یهو یکی زد با پاش پشت مهراب گفت
_پاشو خفه کردی بچه مردم
دیدم متین مهراب کم کم پاشد ساعت ۳ بود ممدرضا گفت
_پیتزا میخورید همه
متین: من پاستا میخورم پیتزا دوست ندارم
_باشه دیگه
روم نمیشد بگم پیتزا دوست ندارم تو این چیزا خجالتی بودم حدود ۴ غذارو اوردن فیلم گذاشتیم و شروع کردیم خوردن بوی پیتزا بم میخورد حالم بد میشد فکر کنم من تنها کسیم ک پیتزا دوست نداره اتوسا گفت
_دیانا جون پیتزات نمیخوری
مهراب:دیانا راستی تو پیتزا دوست نداشتی
گفتم:نه میخورم اکی
ممدرضا:تعارف میکنی چرا میگفتی واس توهم پاستا میگرفتم الان زنگ بزنم
گفتم: نه نمیخواد
ممدرضا:وا گشنه میمونیا
متین: من غذام نخوردم میخوای
گفتم:نه
فرزاد پاستارو داد بم و گفت
_تعارف نکنید گشنه میمونی اخر اینم اداش پیتزا مثل چی میخور
پیتزام دادم ب متین و ناهار خوردیم
(فکر کنم بزنین منو ک اردیا نداریم هنوز)
_پاشو خفه کردی بچه مردم
دیدم متین مهراب کم کم پاشد ساعت ۳ بود ممدرضا گفت
_پیتزا میخورید همه
متین: من پاستا میخورم پیتزا دوست ندارم
_باشه دیگه
روم نمیشد بگم پیتزا دوست ندارم تو این چیزا خجالتی بودم حدود ۴ غذارو اوردن فیلم گذاشتیم و شروع کردیم خوردن بوی پیتزا بم میخورد حالم بد میشد فکر کنم من تنها کسیم ک پیتزا دوست نداره اتوسا گفت
_دیانا جون پیتزات نمیخوری
مهراب:دیانا راستی تو پیتزا دوست نداشتی
گفتم:نه میخورم اکی
ممدرضا:تعارف میکنی چرا میگفتی واس توهم پاستا میگرفتم الان زنگ بزنم
گفتم: نه نمیخواد
ممدرضا:وا گشنه میمونیا
متین: من غذام نخوردم میخوای
گفتم:نه
فرزاد پاستارو داد بم و گفت
_تعارف نکنید گشنه میمونی اخر اینم اداش پیتزا مثل چی میخور
پیتزام دادم ب متین و ناهار خوردیم
(فکر کنم بزنین منو ک اردیا نداریم هنوز)
۴.۱k
۱۰ آذر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.