پارت

پارت ۱۰

دختره: لج نکن بشین
نشستم و بهش خیره شدم
دختره : این حرفو جدی گفتم
لین : کدوم حرف؟
دختره : همون که گفتم باید از رل بودن با تهیونگ صرف نظر کنی
لین : چرا مثلا؟
دختره : چون اون از تو خوشش نمیاد من میدونم اون به اجبار با توعه
لین : هه الان با خودت فکر کردی که تورو میخاد؟
دختره : چرا که نه من یه دختره با وقار خوشگل پولدار و مهربون هستم
لین : آره مهربونی که داره ازت میباره (با طعنه)
دختره : مگه غیر از اینه؟ تازشم دلیل بالاتر از اینکه میتونست با من نرقصه ولی رقصید
لین : ظاهرا که نصف بیشترشو با من رقصید ، ولی برام مهم نیست هر جور که میخای فکر کن من عمرا از تهیونگ نمیگذرم
دختره : پشیمون میشی مطمئن باش
لین : هه به همین خیال باش
رفتم و نزدیک استخر وایسادم داشتم دنبال تهیونگ میگشتم
دیدم که داره با آقای شارلوک حرف میزنه لیوانشون رو به هم زدند و تهیونگ یکم از نوشیدنی خورد و سرش رو برگردوند سمت من که داشتم بهش نگاه میکردم سریع چشم ازش گرفتم و به یه جهت دیگه نگاه کردم و یجورایی بهش بی محلی کردم یهو یکی از گارسون های اونجا بهم تنه زد و لیوان های روی سینیش افتادن و شکستن منکه دیگه نتونستم خودمو نگه دارم افتادم توی آب اخه نزدیکه استخر بودم یهو دیدم که اون دختره هم افتاده تو استخر و داره دست و پا میزنه یکی دیگه هم افتاد توی آب و یهو دیدم تو بغل تهیونگم داشتم میمردم خیلی ترسیده بودم و سفت تهیونگ رو بغل کرده بودم سرم رو اون ور کردم دیدم که بادیگارد ها هم دارن اون دختره عفریته رو در میارن شک ندارم که نقشه خودش بود

بهرحال دیگه زایع شد
از سرما داشتم میلرزیدم لباسم با آب سنگینی کرده بود و اومده بود از سی.نم پایین تهیونگ منو به خودش چسبوند جوری که کسی بدنمو نبینه همه انگشت به دهن وایساده بودن
 لباس تهیونگ چون کتش رو در اوورده بود سفید بود و با آب به ب.دنه عضله ایش چسبیده بود و کل ب.دنش معلوم بود
تهیونگ سریع از پله ها بالا رفت و رفتیم توی یه اتاق که یه تخت بزرگ و یه کمد داخلش بود منو گذاشت روی تخت من سریع لباسمو بالا با دستم گرفتم
(با اخم و عصبانیت)
تهیونگ : توی کمد بگرد بچیزی پیدا کن بپوش
لین : مرسی که نجاتم دادی(سرم رو انداختم پایین)

جوابی نداد رفتم و دره کمد رو باز کردم یه لباس برداشتم و وقتی دره کمد رو بستم سرم رو اون طرف کردم یهو دیدم که تهیونگ داره ب.دن ل.ختش رو با حوله خشک میکنه ماتم برده بود و یهو چشماش رو به چشمام  دوخت سریع به خودم اومدم و سرم رو برگردوندم
تهیونگ : چیه از بدنم خوشت اومده؟
لین : چی میگی ن بابا داشتم به حوله نگاه میکردم.
تهیونگ یه پوزخندی زد تاحالا لبخندی رو روی صورتش ندیده بودم برای اولین بار واقعا لبخندش خوشگل بود
وای چی دارم میگم کلا دیوونه شدم
لین : اینجا اتاق نداره من برم لباسمو عوض کنم؟
( جدی و با اخم)
 تهیونگ : نه نداره ، نترس نگاه نمیکنم
لین: نه نه نمیخاستم...
وسط حرفم پرید و ...
دیدگاه ها (۲)

پارت ۱۱.وسط حرفم پرید و گفت(جدی و پر غرور)تهیونگ : راستی صور...

پارت ۱۲معروف به (v) الان توی سوپر مارکته داره اون چیزه رو می...

ذخم رو دستش چیه واییی😭باور نمی کنید چقدر ناراحت شدم گریه کر...

استایل تهیونگ توی مهمونی

Love and hate { عـشـق و نـفـرت }" part 2 " ویو هانا : اسمش ت...

"شراب سرخ" Part: ¹³جنا: چان اون کیم !!!پدرم ؟! ...درست شنیدم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط