رییس من

رییس من

پارت 7

ویو کوک

رفته بودم خرید اومدم دیدم ا. ت داره زنگ میزنه آخه ساعت 10 شب چیکار داره واقعا؟
کوک:بله؟
ا.ت:سلام، ببخشید من امروز فهمیدم خونم آ.. آ.. آتیش گرفته اگر میشه و اشکال نداره ...بیام خونتون.....( خجالتی)
کوک:آها.. ای بابا... باشه بیا( تعجب.برگاش ریخت)
ا.ت:مخنون.. چی.. ممنون( ذوق مرگگ)
کوک:باشه میبینمتون خدافظ
ا. ت:باشههه خدافظظظ

ویو کوک
برگام ریخت، یعنی چی؟ چرا واقعا؟ من اصلا لباسام هم عوض نکردم 😐

ویو ا.ت
رفتم بدو بدو که رسیدم به یه... یه.... یه قصر؟ این عمارت شبیه قصره
_________________________
بچه ها من کلاس دارمو باید تمرین کنم ببخشید کم میزارم
دیدگاه ها (۷)

رییس من پارت 8 ویو ا.ت اینجا شبیه یه قصره کلی بادیگارد اونجا...

رییس من پارت 𝟔 ویو ا.تدیدممم خونم ا.. ا... آتیش گرفتهههههه ...

رییس منپارت 5کوک:حالت خوبه؟( نگران.استرسی) ا.ت:اره.....هق......

پارت ۸۲ فیک ازدواج مافیایی

مرگ بی پایان پارت ۳۱

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط