از

از
غم
آغوش
او
هر
شب
هم آغوش
تبم

#رهی_معیری
دیدگاه ها (۵)

یک عمر پریشانی دل بسته به مویی‌استتنها سر مویی ز سر موی تو د...

آنکه در زلف پریشانش دل ما جمع بود جمع ما را هم چو زلف خ...

نه از گل می گشاید دل، نه از گلزار عاشق راکه باغ دلگشایی نیست...

خوش آن که نگاهش به سراپای تو باشدآیینه صفت محو تماشای تو باش...

سپس لبخندی زد و گفت: "اگر شبی در زیر این اسمان در اغوشم به خ...

📜#غزلیات#رهی_معیری#غزل_بیست_و_هفتم#شب یار من تب است و غم #سی...

شنیدمت ڪه نظر می‌ڪنے به حالِ ضعیفان ...تبم گرفت و دلم خو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط