"عشق مافیایی من "
"عشق مافیایی من "
p63
#یونگی
با حرص داشتم به ادا اتوار دختر چندشی که داشت برای جونگکوک میومد و درست رو به رغم نشسته بود نگاه میکردم
دمی عمیق گرفتم و با صدایی که به خاطر عصبانیتم خش دار شده بود پچ زدم
_بیبین خانوم من اینجام چون بهم گفتن طرف معاملم یه خانم کار بلد و الان به کمکم نیازمنده ....
اگه بهم میگفتن قراره بشینمو تماشاچی این مسخره بازیاتون باشم اصن وقت گرانبهامو هدر نمیدادم
دختره با شلیک خندش سرش به عقب پرت شد
با زبونش لباشو تر کرد ارنجشو رو میز گذاشتو چونش به دستش تکیه داد
همینطور که داشت طره ای از موهای بلوندشو دور انگشتش تاب میداد زبون باز کرد
+اووو اوپا تند نرو من اطلاعات خوجلی درمورد بدخواهای بیبی گرلت دارم که نیدونم تشنه دونستنشونی
تک به تک کلمات سخنشو با صدای جیغش که میخواست مثلا کیوت باشه اما افسوس که نمیدونست بیشتر شبیه خر خدا بیامرز پدربزرگم بود شبیه بود
اما به خاطر اینکه ات رو بیبی گرلم خطاب کرده بود
صورت کیوت و سفید پفکیش جلو چشمام نقش بست نمیدونم حسم درست میگفت یا نع
اما احساس میکردم میخوا ازم بدزدنش
میخواستن دختری رو که تازه باخبر شده بودم
وجودش باعث رنگ و رو گرفتن زندگیم شده رو ازم بگیرن
ناخودآگاه اظطراب گریبان گیرم شد و دستام مشت شدن
چشام بستم و چند بار دم عمیقی گرفتم تا ارکم شم
مصمم و جدی رو به سان ووگفتم
_خب میشنوم
دوباره صدای رومخ خندش بلند شد اما این بار خندش کوتاه بود
دستی رو هوا برام تکون داد و لب زد
+جناب مین اصن جنتلمن نیستی ها من فک کردم قراره چیزی از خیانت به چانگ ازشما دستگیرم شه
با بردن اسم چانگ انگار بهم شوک الکتریکی وارد کردن
با سردرگمی با صدایی تو گلویی پچ زدم:
_چانگ....
p63
#یونگی
با حرص داشتم به ادا اتوار دختر چندشی که داشت برای جونگکوک میومد و درست رو به رغم نشسته بود نگاه میکردم
دمی عمیق گرفتم و با صدایی که به خاطر عصبانیتم خش دار شده بود پچ زدم
_بیبین خانوم من اینجام چون بهم گفتن طرف معاملم یه خانم کار بلد و الان به کمکم نیازمنده ....
اگه بهم میگفتن قراره بشینمو تماشاچی این مسخره بازیاتون باشم اصن وقت گرانبهامو هدر نمیدادم
دختره با شلیک خندش سرش به عقب پرت شد
با زبونش لباشو تر کرد ارنجشو رو میز گذاشتو چونش به دستش تکیه داد
همینطور که داشت طره ای از موهای بلوندشو دور انگشتش تاب میداد زبون باز کرد
+اووو اوپا تند نرو من اطلاعات خوجلی درمورد بدخواهای بیبی گرلت دارم که نیدونم تشنه دونستنشونی
تک به تک کلمات سخنشو با صدای جیغش که میخواست مثلا کیوت باشه اما افسوس که نمیدونست بیشتر شبیه خر خدا بیامرز پدربزرگم بود شبیه بود
اما به خاطر اینکه ات رو بیبی گرلم خطاب کرده بود
صورت کیوت و سفید پفکیش جلو چشمام نقش بست نمیدونم حسم درست میگفت یا نع
اما احساس میکردم میخوا ازم بدزدنش
میخواستن دختری رو که تازه باخبر شده بودم
وجودش باعث رنگ و رو گرفتن زندگیم شده رو ازم بگیرن
ناخودآگاه اظطراب گریبان گیرم شد و دستام مشت شدن
چشام بستم و چند بار دم عمیقی گرفتم تا ارکم شم
مصمم و جدی رو به سان ووگفتم
_خب میشنوم
دوباره صدای رومخ خندش بلند شد اما این بار خندش کوتاه بود
دستی رو هوا برام تکون داد و لب زد
+جناب مین اصن جنتلمن نیستی ها من فک کردم قراره چیزی از خیانت به چانگ ازشما دستگیرم شه
با بردن اسم چانگ انگار بهم شوک الکتریکی وارد کردن
با سردرگمی با صدایی تو گلویی پچ زدم:
_چانگ....
۳.۹k
۱۷ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.