عاشق روی جوانی خوش نوخاسته ام

عاشق روی جوانی خوش نوخاسته ام
و از خدا دولت این غم به دعا خواسته ام

عاشق و رند و نظربازم و می گویم فاش
تا بدانی که به چندین هنر آراسته ام

شرمم از خرقه آلوده خود می آید
که بر او وصله به صد شعبده پیراسته ام

خوش بسوز از غمش ای شمع که اینک من نیز
هم بدین کار کمربسته و برخاسته ام

با چنین حیرتم از دست بشد صرفه کار
در غم افزوده ام آنچ از دل و جان کاسته ام

همچو حافظ به خرابات روم جامه قبا
بو که در بر کشد آن دلبر نوخاسته ام
دیدگاه ها (۱)

باورم کن که اگر منصب شاهی دارمدشمن دوست نما هر چه بخواهی دار...

تنهاتر از آنمکه واقعیت داشته باشمبه خیابان می رومو ساعت ها د...

دلتنگی‌، گاهی‌ شبیه مردی چهار شانه‌، روی سینه‌ام می‌‌ایستد ...

چه قدر حس قشنگی است شاعرت باشمشریک خلوت شبهای خاطرت باشم چه ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط