پارت ۵
پارت ۵
شب میشه و لی شان میاد خونه
همه به احترامش میان توی پذیرایی جمع میشن وبهش سلام میکنن(منظورم خانواده خودشه )
مانیانا:سلام پدر
ا/ت:سلام بابا
مامان :سلام خوش اومدی
لی شان :سلام .....
یهو چشمش به یانگ سو میوفته و میره جلو و ازش میپرسه
لی شان :شما اینجا چیکار میکنی
یانگ سو میخواست حرف بزنه که یهو مامان میاد جلو و میگه که
مامان :اووو یادم رفت معرفی کنم ایشون یانگ سو هستن معلم ا/ت
یهو لی شان چشم قره ای به مامان میکنه و میگه :خودش زبون داره بزار خودش بگه و بدون هیچ حرفی فقط یانگ سو رو نگاه کرد .....
یانگ سو :سلام خیلی از آشناییتون خوشبختم من یانگ سو معلم خصوصی ا/ت هستم
لی شان :تو خیلی جونی بهت نمیاد معلم باشی
یانگ سو هیچی نمیگه ......
و لی شان هم سری به عنوان رضایت نشون میده و دوباره میشینه و از کارای که توی روز اتفاق افتاده با هم حرف میزننن
لی شان میبینه که یانگ سو خیلی معذبه پس به ا/ت میگه که اونو به اتاق خودش ببره و باهاش حرف بزنه (اتاق ا/ت اسلاید ۲)
ا/ت هم به یانگ سو اشاره میکنه و با هم میرن اتاق ا/ت
ا/ت:چرا اینقدر معذبی اینجا رو خونه خودت بدون
یانگ سو : ممنون ولی یه مدت طول میکشه تا به اینجا عادت کنم
ا/ت هم سری تکون میده و از یانگ سو میخواد که بهش درس یاد بده یانگ سو هم قبول میکنه و اونا تا شب با هم درس میخوندن
اخرای شب بود که تلفن یانگ سو زنگ خورد
یانگ سو گوشی رو برداشت و تا اسم که طرف رو سیو کرده بود دید دستپاچه شد و شروع کرد به من من کردن
که .......
خدایی خیلی زیاده حمایت کنید•_•
شب میشه و لی شان میاد خونه
همه به احترامش میان توی پذیرایی جمع میشن وبهش سلام میکنن(منظورم خانواده خودشه )
مانیانا:سلام پدر
ا/ت:سلام بابا
مامان :سلام خوش اومدی
لی شان :سلام .....
یهو چشمش به یانگ سو میوفته و میره جلو و ازش میپرسه
لی شان :شما اینجا چیکار میکنی
یانگ سو میخواست حرف بزنه که یهو مامان میاد جلو و میگه که
مامان :اووو یادم رفت معرفی کنم ایشون یانگ سو هستن معلم ا/ت
یهو لی شان چشم قره ای به مامان میکنه و میگه :خودش زبون داره بزار خودش بگه و بدون هیچ حرفی فقط یانگ سو رو نگاه کرد .....
یانگ سو :سلام خیلی از آشناییتون خوشبختم من یانگ سو معلم خصوصی ا/ت هستم
لی شان :تو خیلی جونی بهت نمیاد معلم باشی
یانگ سو هیچی نمیگه ......
و لی شان هم سری به عنوان رضایت نشون میده و دوباره میشینه و از کارای که توی روز اتفاق افتاده با هم حرف میزننن
لی شان میبینه که یانگ سو خیلی معذبه پس به ا/ت میگه که اونو به اتاق خودش ببره و باهاش حرف بزنه (اتاق ا/ت اسلاید ۲)
ا/ت هم به یانگ سو اشاره میکنه و با هم میرن اتاق ا/ت
ا/ت:چرا اینقدر معذبی اینجا رو خونه خودت بدون
یانگ سو : ممنون ولی یه مدت طول میکشه تا به اینجا عادت کنم
ا/ت هم سری تکون میده و از یانگ سو میخواد که بهش درس یاد بده یانگ سو هم قبول میکنه و اونا تا شب با هم درس میخوندن
اخرای شب بود که تلفن یانگ سو زنگ خورد
یانگ سو گوشی رو برداشت و تا اسم که طرف رو سیو کرده بود دید دستپاچه شد و شروع کرد به من من کردن
که .......
خدایی خیلی زیاده حمایت کنید•_•
۴.۲k
۱۲ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.