پارت ۶
پارت ۶
که از ا/ت عذر خواهی میکنه و از اتاق میره بیرون تا جواب بده بعد از چند دقیقه برمیگرده و از ا/ت معذرت خواهی میکنه معطلش کرده
ا/ت:اشکالی ندارع بابا بیا ادامه درس
یهو مامان صداشون میکنه که بیان شام.
ا/ت:الان میام.
روبه یانگ سو میشه و میگه خب درس دیگه بسه بیا بریم شام
یانگ سو هم کمک ا/ت وسایل رو جمع میکنه و میره شام
یهو دوباره وسط شام گوشی یانگ سو زنگ میخوره دوباره یانگ تا اسم طرف رو میبینه دست پاچه میشه ولی این دفعه جواب نمیده و گوشی رو قطع میکنه
فردای اون روز یانگ سو با ا/ت و مانیانا میرن مدرسه
که جلوی در مدرسه یه پسر که سنش هم خیلی بالا بود میبیننن
ا/ت:اون پسره کیه؟
مانیانا :نمیدونم شاید دانش آموز جدید
ا/ت: آخه به سنش نمیخوره دانش آموز باشه
مانیانا و ا/ت همین جوری داشتن راجب اون پسر حرف میزنن که یهو پسره صدا میزنه:یانگ سو !
ا/ت:یانگ سو؟ با تو کار داره ؟
یانگ سو :بزار برم ببینم .....
مانیاناهیچی نمیگه ولی به یانگ سو دوباره شک میکنه
پسره :یانگ سو جان (با تمسخر )
یانگ سو :تو اینجا چیکار میکنی بیا اینا ببینم
و پسره رو میبره یه گوشه که توی چشم نباشن
یانگ سو :خب حالا. چیکارم داری ؟
پسره :دیشب چرا جواب تلفنت رو ندادی؟
یانگ سو :نمیفهمی من به زور توی خونشون.........
حمایت یادت نره لاولی :)
که از ا/ت عذر خواهی میکنه و از اتاق میره بیرون تا جواب بده بعد از چند دقیقه برمیگرده و از ا/ت معذرت خواهی میکنه معطلش کرده
ا/ت:اشکالی ندارع بابا بیا ادامه درس
یهو مامان صداشون میکنه که بیان شام.
ا/ت:الان میام.
روبه یانگ سو میشه و میگه خب درس دیگه بسه بیا بریم شام
یانگ سو هم کمک ا/ت وسایل رو جمع میکنه و میره شام
یهو دوباره وسط شام گوشی یانگ سو زنگ میخوره دوباره یانگ تا اسم طرف رو میبینه دست پاچه میشه ولی این دفعه جواب نمیده و گوشی رو قطع میکنه
فردای اون روز یانگ سو با ا/ت و مانیانا میرن مدرسه
که جلوی در مدرسه یه پسر که سنش هم خیلی بالا بود میبیننن
ا/ت:اون پسره کیه؟
مانیانا :نمیدونم شاید دانش آموز جدید
ا/ت: آخه به سنش نمیخوره دانش آموز باشه
مانیانا و ا/ت همین جوری داشتن راجب اون پسر حرف میزنن که یهو پسره صدا میزنه:یانگ سو !
ا/ت:یانگ سو؟ با تو کار داره ؟
یانگ سو :بزار برم ببینم .....
مانیاناهیچی نمیگه ولی به یانگ سو دوباره شک میکنه
پسره :یانگ سو جان (با تمسخر )
یانگ سو :تو اینجا چیکار میکنی بیا اینا ببینم
و پسره رو میبره یه گوشه که توی چشم نباشن
یانگ سو :خب حالا. چیکارم داری ؟
پسره :دیشب چرا جواب تلفنت رو ندادی؟
یانگ سو :نمیفهمی من به زور توی خونشون.........
حمایت یادت نره لاولی :)
۵.۲k
۱۳ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.