داشتم تو خیابون می رفتم

داشتم تو خیابون می رفتم
یه دختری هم داشت از روبرو میومد
چیزی سرش نبود
دکمه های پیراهنش هم باز بود
بهش که رسیدم گفتم:
دختر خانوم! لطفا شالت رو سرت کن
دکمه هات رو هم ببند!
و بعد از کنارش رد شدم (تکنیک بگو و برو)

چند ثانیه بعد صداش بلند شد و گفت:
به تو ربطی نداره!

اینجور مواقع معمولا بهتره نشنیده بگیریم و بریم
اما من گفتم بذار یه صحبت کوتاهی باهاش بکنم
شاید ذهنش رو مشغول کرد

برگشتم و آروم رفتم سمتش
اونم وایستاده بود و نگام میکرد

گفتم یه سوال بپرسم ازت؟
گفت: چی؟
گفتم: اینجا کجاست؟
گفت: خب خیابونه دیگه نمیدونی؟!
گفتم: خیابون به نظرت یه مکان عمومیه یا خصوصی؟
گفت: عمومی! حالا یعنی که چی؟!
گفتم: پس قبول داری من تو یه مکان عمومی به پوششت انتقاد کردم نه تو حریم خصوصیت مثل اتاق خوابت!
چیزی نگفت!

به نظرم کافی بود
یه لبخند😊 زدم و گفتم:
مراقب خودت باش🌸
و رفتم ...

دیگه هم هیچ صدایی ازش نشنیدم!

#حجاب
#زن_عفت_افتخار
#زن_زندگی_آزادی🤢
#بی_تفاوت_نباشیم
دیدگاه ها (۱۰۵)

ببینید من به کامنت ها پاسخ نمیدم چون فکر میکنم به اندازه کاف...

آخه یه آدم چقدر میتونه کودن باشه🤯برداشته نجسی میخوره بعد میگ...

🔴یکم طولانیه ولی بخونش شاید زندگیت رو عوض کرد!بی حجابی و لبا...

مذهبی ها اگه خودتون اهل تذکر نیستید به هر دلیلی لطفا اگه دید...

My sweet trouble 46✨رفتم سریع دنبال تهیونگ، کنار پنجره وایست...

blackpinkfictions پارت ۲۱

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط