گروهی از یاران نزد رسول خدا نشسته بودند که سلمان ابوذر

🦋گروهی از یاران نزد رسول خدا نشسته بودند که سلمان، ابوذر، مقداد، عمار، حذیفه، و چند تن دیگر با چهره هایی آزرده آمدند. گفتند: « ای رسول خدا! به ما میگویند علی وقتی که ایمان آورد، بچه بود، ایمانش فایده ندارد. »

🦋پیامبر فرمود: وقتی عیسی به دنیا آمد، مردم به مریم تهمت میزدند و سرزنش میکردند که بدون همسر فرزند دار شده است.
مریم اشاره کرد در این زمینه با فرزندش سخن بگویند. مردم با تمسخر گفتند: چگونه با نوزاد در گهواره سخن بگوئیم؟ » عیسی به سخن آمد و گفت: « من بنده خدا هستم و خدا به من کتاب آسمانی داده است. »

🦋میبینید که عیسی در همان روز اول ولادت، پیامبر خدا بود، شما نیز بدانید خدا من و علی را هزاران سال قبل از آدم از یک نور آفرید. ما بودیم تا زمینه و زمان تولد ما که رسید، از پدر و مادرمان متولد شدیم. علی در همان لحظه تولد به نبوت من شهادت داد و شروع کرد به خواندن آیاتی از سوره مؤمنون. یاران من!

🦋از این حرفهای مخالفان اندوهگین نشوید که هیچ اعتباری ندارد و فقط شیعیان علی در قیامت رستگارند. »

#کیمیاگر
#غدیر
#بریده_کتاب
✅پاتوق کتاب شهید زینب کمایی
@maghar98
دیدگاه ها (۱)

🦋از پیرمردی اشارتی از جوانی به سر دویدن جوان اما به هوای نان...

🦋نورا صدایش را کمی بلندتر کرد و ادامه داد: « با این ماجرایی ...

🦋اخم شافعی و ابویوسف سخت در هم رفته بود. حتی هارون هم چهره د...

🦋یونس خانه را از پشت پنجره ورانداز کرد. انگار گردی از زمان ب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط