ریکشن پسرای اسلیترین
ریکشنشون وقتی اهنگ مورد علاقشون رو با سازی که دوست دارن میزنیم🎶
تامی:(پیانو) رو مبل نشسته بود و داشت کتاب می خونه، که یهو یک نوای اشنا شنید، دید روی صندلی نشستی و داری قطعه ی کلاسیک مورد علاقشو میزنی. کتابو میبنده میاد کنارت میشینه و گوش میده، اروم میگه: هیچوقت فکر نمیکردم... کسی بتونه افکار منو ترجمه کنه:)
دراکو:(پیانو) بهش میگی میخوام برات یه اهنگ بزنم اونم میگه: باشه بزن ببینم چی بلدی. وقتی شروع کردی تو رویا غرق شد، جوری که انگار برگشت به زمان بچگی هاش، چشماشو بست و اروم گوش داد، وقتی اهنگت تموم شد: بیا اینجا ببینم، خوب بلدی به اعماق قلبم نفوذ کنی
مت:(گیتار الکتریک) لبخند گشادش از همون اول پیداست. تکیه میده عقب، دستهاش پشت سرش، و تو چشماش یه برق خاصه. آهنگ، سرش رو به چپ کج میکنه، یه ابروی بالا رفته:«تو یه جادوگر واقعیای… نه با چوبدستی، با اون ساز لعنتیت.»و بعد با شیطنت ادامه میده:«بزن دوباره، یا مجبور میشی هر شب برام اجرا کنی.»
تئو:(گیتار کلاسیک) از همون اول لبخند میزنه، اون لبخند خاصی که فقط وقتی واقعاً تحت تأثیر قرار گرفته رو لباش میاد. تکیه میده به دیوار، یه دست توی جیب، با اون نگاه خمار خاص خودش. ولی چشمهاش عمیقتر از همیشهن. وقتی آهنگ تموم میشه، یه لحظه فقط بهت خیره میمونه، بعد با صدای نرم و کمی زمزمهوار میگه:«تو… با سازت حرف میزنی. و من؟ گوش میدم همیشه.»
انزو:(فلوت) لبخند شیطونی گوشهی لبش میشینه، با دست موهاشو کنار میزنه. میگه: «تو داری با دلم بازی میکنی، میدونی؟» بعد آروم دستتو میگیره و میگه: «دوباره بزن، این بار فقط برای من.»و باهات همخونی میکنه.
ریگی:(ویولن) با اولین نت قلبش میلرزه، همونطور که میزنی گوش میده، تو چشماش تحسین خاصی موج میزنه، وقتی هم که زدنت تموم شد، پا میشه برات دست میزنه و میاد بغلت میکنه: عاشقتم(اوخی)
خب خب! تموم شدددد
چطور بود؟ از نظرتون سازا بهشون میومد؟ خیلی فک کردم و بالاخره به هر کدومشون یه ساز دادم😊🤌🏻
.(ببخشید بابت تاخیر چند روزع)
بوسسس🫀🫂
تامی:(پیانو) رو مبل نشسته بود و داشت کتاب می خونه، که یهو یک نوای اشنا شنید، دید روی صندلی نشستی و داری قطعه ی کلاسیک مورد علاقشو میزنی. کتابو میبنده میاد کنارت میشینه و گوش میده، اروم میگه: هیچوقت فکر نمیکردم... کسی بتونه افکار منو ترجمه کنه:)
دراکو:(پیانو) بهش میگی میخوام برات یه اهنگ بزنم اونم میگه: باشه بزن ببینم چی بلدی. وقتی شروع کردی تو رویا غرق شد، جوری که انگار برگشت به زمان بچگی هاش، چشماشو بست و اروم گوش داد، وقتی اهنگت تموم شد: بیا اینجا ببینم، خوب بلدی به اعماق قلبم نفوذ کنی
مت:(گیتار الکتریک) لبخند گشادش از همون اول پیداست. تکیه میده عقب، دستهاش پشت سرش، و تو چشماش یه برق خاصه. آهنگ، سرش رو به چپ کج میکنه، یه ابروی بالا رفته:«تو یه جادوگر واقعیای… نه با چوبدستی، با اون ساز لعنتیت.»و بعد با شیطنت ادامه میده:«بزن دوباره، یا مجبور میشی هر شب برام اجرا کنی.»
تئو:(گیتار کلاسیک) از همون اول لبخند میزنه، اون لبخند خاصی که فقط وقتی واقعاً تحت تأثیر قرار گرفته رو لباش میاد. تکیه میده به دیوار، یه دست توی جیب، با اون نگاه خمار خاص خودش. ولی چشمهاش عمیقتر از همیشهن. وقتی آهنگ تموم میشه، یه لحظه فقط بهت خیره میمونه، بعد با صدای نرم و کمی زمزمهوار میگه:«تو… با سازت حرف میزنی. و من؟ گوش میدم همیشه.»
انزو:(فلوت) لبخند شیطونی گوشهی لبش میشینه، با دست موهاشو کنار میزنه. میگه: «تو داری با دلم بازی میکنی، میدونی؟» بعد آروم دستتو میگیره و میگه: «دوباره بزن، این بار فقط برای من.»و باهات همخونی میکنه.
ریگی:(ویولن) با اولین نت قلبش میلرزه، همونطور که میزنی گوش میده، تو چشماش تحسین خاصی موج میزنه، وقتی هم که زدنت تموم شد، پا میشه برات دست میزنه و میاد بغلت میکنه: عاشقتم(اوخی)
خب خب! تموم شدددد
چطور بود؟ از نظرتون سازا بهشون میومد؟ خیلی فک کردم و بالاخره به هر کدومشون یه ساز دادم😊🤌🏻
.(ببخشید بابت تاخیر چند روزع)
بوسسس🫀🫂
- ۵.۵k
- ۰۱ مرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط