نفرت در برابر عشقی که بهت دارم

{{نفرت در برابر عشقی که بهت دارم}}
پارت 113

جونگکوک و خانواده اش به عمارتشون برگشتن
مادر و پدر جونگکوک که توی سالون نشسته و جونگکوک به سمته اتاق اش میرفت که با شنيدن حرف با مادرش به سمته اونا برگشت
م/جونگکوک : وقتمون خیلی کمه باید اتاق جونگکوک رو تعقیر بدیم
توی این مدت ما هیچ کاری نمیتونیم بکنیم
جونگکوک : لازم نیست فکر کردین من توی این خونه زندگی میکنم
من نمیخوام بچم توی همچین خونه سرد بی احساسی بزرگ بشه
م/جونگکوک : اینجا خونه ای توی
جونگکوک : به اونجا میگن خونه که خانواده توش زندگی کنن نه اینجا
من بعد از ازدواج توی خونه خودم زندگی میکنم
پدرش با همون لحن سردش روبه جونگکوک کرد
پ/جونگکوک : مراسم یک هفته بعده چطور میتونی توی این مدت خونه پیدا کنی
جونگکوک : من اونو حل کردم برای اولین بار برام واقعا پدر مادر باشید و کاری به کارم نداشته باشید
بعد از این حرف بدونی اینکه به حرف پدر مادرش گوش کنه به سمته اتاق رفت
{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}{ روزه بعد }
ا،ت......
دیگه نمیخوام به هیچی فکر کنم فقد میخوام عاشق باشم و با تمام وجودم بهش اعتماد کنم این‌

بعد از پوشیدن لباسش سمته میز آرایشش رفت و آرایشش ساده ای رو انجام داد و موهاش رو دم‌ اسپی بست و از عمارت خارج شد
و با چشم های دنبال جونگکوک می‌گشت
وقتی از در عمارت بیرون رفت جونگکوک رو دید که کنار موتورش ایستاد بود محو نگاهش میکرد یا اون استایلی که پوشیده بود حتا پیشتر از قبل جذاب شده بود و با دیدن ا،ت به سمتش اومد
و دستاش رو باز کرد و ا،ت لبخنده نرمی زد و به سمتش رفت و خودش توی بغلش جا کرد
جونگکوک دستاش دوره حلقه کرد و محکم بغلش کرد
ا،ت ازش جدا شد و با لبخندی که رو لبش نقش بسته بود گفت
ا،ت : کجا میریم
جونگکوک متقابلا لبخند زد
جونگکوک : سوپرایز خانم کوچولو
دستش‌ روی شکم ا،ت گذاشت و ادامه داد
جونگکوک : نی نی من چطوره
ا،ت دست جونگکوک رو پس زد و نگاهی به دوروبرش انداخت
ا،ت : چیکار میکنی اگه یکی ببینه چی
جونگکوک : چه اشکالی داره ما که قراره یک هفته بعد ازدواج می کنیم
ا،ت: بازم نمیخوام تا وقتی ازدواج می کنیم کسی بفهمه
جونگکوک : باشه هرچی شما بگین خانمم.........ادامه دارد
دیدگاه ها (۱)

{{نفرت در برابر عشقی که بهت دارم}}پارت 114جونگکوک : باشه هرچ...

اسلاید عمارت پارت 114

{{نفرت در برابر عشقی که بهت دارم}}پارت 112ا،ت : من حامله ام ...

{{نفرت در برابر عشقی که بهت دارم}}پارت 111ا،ت : میرم به آشپز...

اگه با هم دعوا کنید و از خونه بزنید بیرون

پارت ۲ فیک مرز خون و عشق

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط