DARK LIKE BLACK
#DARK_LIKE_BLACK
part 39
+ چرا داری جیغ میزنی رُکیتا ؟؟
با دیدن ته خیالم راحت شد و گفتم :
+ یکی منو بغل کرده!!
+ نترس اون جانگ کوکه.
ترسم بیشتر شد چون کوکی نفس نمیکشید داد زدم :
+ نفس بکش کوکییی.
+چیشده چرا داری جیغ میزنی ؟؟
+ اون نفس نمیکشه.
+ چون موهات توی صورت و دهنشه.
+ نکبت کاش میمردی الان آشغال ، بیشعور ، احمق ، 🔞 ،🔞 ،🔞 ،🔞 وای کوکی چه سیکس پکایی داری غش کردم!!!
در حین حرف زدن دقت کردم و فهمیدم که توی حالت زیادی 🔞 روی کوکی افتادم و داد زدم :
+ ته کوکی داره کارای 🔞 میکنه کمکککک
+ چیکار میکنه ؟؟ ( 😲 )
فازم عوض شد و گفتم :
+ به تو چه اصلا دلش میخواد، بجای اینکه منو نگاه کنی کمک کن از این تو بیایم بیرون.
جانگ کوک :
تهیونگ کمکمون کرد از توی اون چالهی لعنتی بیرون بیایم ، حس کردم پارک کم کم داره شلوغ میشه برای همین خواستم سوار موتور بشم که صدای رُکیتا متوقفم کرد :
+ آهای پس من چی ؟
+ خب بیا سوار شو دیگه.
+ اونی که اون تو داری ( اشاره به کلهی تهیونگ 😐 ) برای این نیست که فقط پشمای روشو شونه کنی ازش استفاده کن ضرر نمیکنی...
+ هان ( 😓 )
÷ وای تهیونگ چقدر خنگ شدی کسی نباید رُکیتا رو با ما ببینه ، رکیتا باید پیاده برگرده.
+ من برنمیگردم . ( 😒 )
+ رکیتا با من سوار موتور شو حرف هم نزن ، من ماسک دارم ، جانگ کوک تو پیاده بیا.
÷ من پام درد گرفته ندیدی چجوری افتادم اون تو...
+ پس منو رکیتا پیاده میریم.
÷ به نظرت من بلدم...
رُکیتا :
زیادی داشتن چرت و پرت میگفتن رفتم ماسک رو از دست ته گرفتم و دادم به کوکی.
+ منو و کوکی پیاده میام من میتونم کمکش کنم ، تو هم تنها بیا.
+ چیییی ؟؟؟؟
+ باشگاه میبینمت ته.
تهیونگ :
برام دست تکون داد و جلوی چشمام دستش رو دور کمر جانگ کوک حلقه کرد و گفت :
+ بریم کیوت من.
دلم میخواست رُکیتا رو خفه کنم ، میخواست حرس منو در بیاره ، سوار موتور شدم و اصلا به این فکر نکردم که پی دی نیم چه بلایی سرم میاره وقتی بفهمه بدون اجازه از بدون ماسک دنبال رکیتا از باشگاه بیرون امدم .
وقتی سوار موتور بودم همش با خودم حرف میزدم... :
+ سیکس پکای من از کوکی بهتره اون چی فکر کرده ، من از جانگ کوک کیوت ترم این کاملا مشخصه ، اصلا رُکیتا جذاب تر و بهتر از من کجا میخواد پیدا کنه.
اون میخواست منو حرس بده من نباید اهمیت بدم ، آرهههه ، نننننننهههههه.
( آبروی ته رف توی خیابون سوار موتور با لباس ورزشی با خودش حرف میزنه. 😐 )
نظر فراموش نشه 💜
part 39
+ چرا داری جیغ میزنی رُکیتا ؟؟
با دیدن ته خیالم راحت شد و گفتم :
+ یکی منو بغل کرده!!
+ نترس اون جانگ کوکه.
ترسم بیشتر شد چون کوکی نفس نمیکشید داد زدم :
+ نفس بکش کوکییی.
+چیشده چرا داری جیغ میزنی ؟؟
+ اون نفس نمیکشه.
+ چون موهات توی صورت و دهنشه.
+ نکبت کاش میمردی الان آشغال ، بیشعور ، احمق ، 🔞 ،🔞 ،🔞 ،🔞 وای کوکی چه سیکس پکایی داری غش کردم!!!
در حین حرف زدن دقت کردم و فهمیدم که توی حالت زیادی 🔞 روی کوکی افتادم و داد زدم :
+ ته کوکی داره کارای 🔞 میکنه کمکککک
+ چیکار میکنه ؟؟ ( 😲 )
فازم عوض شد و گفتم :
+ به تو چه اصلا دلش میخواد، بجای اینکه منو نگاه کنی کمک کن از این تو بیایم بیرون.
جانگ کوک :
تهیونگ کمکمون کرد از توی اون چالهی لعنتی بیرون بیایم ، حس کردم پارک کم کم داره شلوغ میشه برای همین خواستم سوار موتور بشم که صدای رُکیتا متوقفم کرد :
+ آهای پس من چی ؟
+ خب بیا سوار شو دیگه.
+ اونی که اون تو داری ( اشاره به کلهی تهیونگ 😐 ) برای این نیست که فقط پشمای روشو شونه کنی ازش استفاده کن ضرر نمیکنی...
+ هان ( 😓 )
÷ وای تهیونگ چقدر خنگ شدی کسی نباید رُکیتا رو با ما ببینه ، رکیتا باید پیاده برگرده.
+ من برنمیگردم . ( 😒 )
+ رکیتا با من سوار موتور شو حرف هم نزن ، من ماسک دارم ، جانگ کوک تو پیاده بیا.
÷ من پام درد گرفته ندیدی چجوری افتادم اون تو...
+ پس منو رکیتا پیاده میریم.
÷ به نظرت من بلدم...
رُکیتا :
زیادی داشتن چرت و پرت میگفتن رفتم ماسک رو از دست ته گرفتم و دادم به کوکی.
+ منو و کوکی پیاده میام من میتونم کمکش کنم ، تو هم تنها بیا.
+ چیییی ؟؟؟؟
+ باشگاه میبینمت ته.
تهیونگ :
برام دست تکون داد و جلوی چشمام دستش رو دور کمر جانگ کوک حلقه کرد و گفت :
+ بریم کیوت من.
دلم میخواست رُکیتا رو خفه کنم ، میخواست حرس منو در بیاره ، سوار موتور شدم و اصلا به این فکر نکردم که پی دی نیم چه بلایی سرم میاره وقتی بفهمه بدون اجازه از بدون ماسک دنبال رکیتا از باشگاه بیرون امدم .
وقتی سوار موتور بودم همش با خودم حرف میزدم... :
+ سیکس پکای من از کوکی بهتره اون چی فکر کرده ، من از جانگ کوک کیوت ترم این کاملا مشخصه ، اصلا رُکیتا جذاب تر و بهتر از من کجا میخواد پیدا کنه.
اون میخواست منو حرس بده من نباید اهمیت بدم ، آرهههه ، نننننننهههههه.
( آبروی ته رف توی خیابون سوار موتور با لباس ورزشی با خودش حرف میزنه. 😐 )
نظر فراموش نشه 💜
۱۵.۲k
۰۹ فروردین ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۶۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.