بورام9
دوماه بعد
بورام ـ اجوما من خوابم میاد
*ولی خانم روز اول مدرسس
ــ ممنون اجوما بیدار شدم میتونید برید
وای بازهم شروع مدارس خسته شدمم
حاضر شدم و به طرف کالج حرکت کردم
از ماشین پیاده شدم و رفتم داخل کالج تا ببینم دوستای پارسالمو میبینم
داشتم دنبالشون میگشتم که با یه شونه بر خورد کردم
ــ اخ... معذرت میخام
سرمو برگردوندم که با برادر جیهو روبه رو شدم قلبم خیلی سریع میزد
همونی رو دیدم که دوماه به فکرش بودم
_جیهوپ
باورم نمیشد که دختر چشم رنگی رویاهام و دیدم قلبم خیلی سریع میزد به خودم اومدم
کیفشو از روی زمین برداشتم و تکوندم به سمتش گرفتم
معذرت میخام
_بورام
به خودم اومدم کیفمو گرفتم
نه من تقصیر من بود ببخشید
یه دفعه یکی پرید رو کولم
_جیهو
با عصبانیت تمام سنگینیمو انداختم رو بورام
یا اونی با برادر من حرف میزنی با من حرف نمیزنی یه زوری برای پیدا کردن من نمیزنی
_بورام
کمرم درد گرفته بود زانوهاشو گرفتم و گفتم.. بیا پایین کمرم داره میشکنع
_جیهو
با حالت لج بازی گفتم
نمیاممم
_جیهوپ
دست جیهو و گرفتم وگفتم..... بیا پایین کمرش درد میگیره
_جیهو
یا اوپاااا میخای بگم که هرشب با چک کردن پروفایل ب...که جیهوپ دستشو رو دهنم گذاشت
_جیهوپ
هیس بهم قول دادی
بیا بریم ببینم
_بورام
وارد کلاس شدم... روی صندلی اخر نشستم
_جیهوپ
بعد از 10 مین به کلاس رفتیم... نگاه کلی به کلاس انداختم.. چشم به بورام افتاد... فرست خوبی بود رفتم و کنارش نشستم... رو صندلی لم دادم کرواتمو شل کردم
_بورام
بهش نگاه مردم... قلبم محکم به سی//نم
میکوبید خودمو جم و جور کردم کتابمو از کیفم در اوردم باز کردم
_استاد
خب بچه ها کتاباتونو باز کنید
جیهوپ...
_جیهوپ
خودمو جم و جور کردم.....بله استاد
_استاد
تک سرفه ای کردم... چرا اون ته نشستی؟
_جیهوپ
راحتم استاد...
_استاد
باشه...بورام..
_بورام
بله استاد
_استاد
تو چرا عقب نشستی....
_بورام
استاد عادت دارم
_استاد
باشه... خب بچه ها درس و شروع میکنم مداد هاتونو بردارید اول نکاتو بنویسید
_جیهوپ
تمام درس و تو فکر بورام بودم که به خودم اومدم استاد گفت امروز کوتاه بود فردا ادامشو میدم و درس و میپرسم.... برق از سرم پرید
روبه بورام گفتم.... عام... تو نوشتی؟
_بورام
کتابمو بستم رو به جیهوپ گفتم
اره نوشتم تو ننوشتی؟
_جیهوپ
با استرس گفتم نه
_بورام
اگه میخای بدم بهت بنویس
_جیهوپ
به چشمای خوشگلش نگاه کردم
میشه بعد از ظهر بیای به خونم تا من بنویسم
_بورام
قلبم تند تند میزد عام.... ا.. اره حتما
_جیهوپ
تو دلم غوغا بود
خوب پس برات لوکیشن میفرسنم
_بورام
سری رفتم خونه کیفمو در اوردم پرت کردم یه جا... که دیدم جیهوپ لوکیشن برام فرستاده خنده ای از سر ذوغ کردم موهامو حالت دادم سری لباسمو پوشیدم یه میکاپ کوتاهی کردم
به سمت ادرس حرکت کردم که با یه خونه مشکی رنگ روبه رو شدم واردش شدم زنگ و زدم
_ جیهوپ
بازنگ در پرواز کردم سمتش سری باز کردم که با دو جفت چشم رنگی روبه رو شدم....عام خوش اومدی از جلو در اومدم کنار
_بورام
لبخندی زدم... وارد خونه شدم.. خوش باشی
_جیهوپ
ممنون...
_ بورام
نگاهی به خونه انداختم... هی من دارم شک میکنم... تو مافیایی
_جیهوپ
قهقه ای زدم... وای نه... فقط رنگ مشکی و دارک خیلی دوست دارم
_بورام
ولی من سفید خیلی دوست دارم
_جیهوپ
به سمت کاناپه هدایتش کردم
_ بورام
روی کاناپه نشتسم کتابمو در اوردم
ـ جیهوپ
چیزی میخوری؟
_بورام
نه ممنون
بعد از تموم شدن از جام بلند شدم
توهم یه روز بیا خونه من
ــ جیهوپ
حتما میام بیشتر حالا نشسته بودی...
بورام ـ اجوما من خوابم میاد
*ولی خانم روز اول مدرسس
ــ ممنون اجوما بیدار شدم میتونید برید
وای بازهم شروع مدارس خسته شدمم
حاضر شدم و به طرف کالج حرکت کردم
از ماشین پیاده شدم و رفتم داخل کالج تا ببینم دوستای پارسالمو میبینم
داشتم دنبالشون میگشتم که با یه شونه بر خورد کردم
ــ اخ... معذرت میخام
سرمو برگردوندم که با برادر جیهو روبه رو شدم قلبم خیلی سریع میزد
همونی رو دیدم که دوماه به فکرش بودم
_جیهوپ
باورم نمیشد که دختر چشم رنگی رویاهام و دیدم قلبم خیلی سریع میزد به خودم اومدم
کیفشو از روی زمین برداشتم و تکوندم به سمتش گرفتم
معذرت میخام
_بورام
به خودم اومدم کیفمو گرفتم
نه من تقصیر من بود ببخشید
یه دفعه یکی پرید رو کولم
_جیهو
با عصبانیت تمام سنگینیمو انداختم رو بورام
یا اونی با برادر من حرف میزنی با من حرف نمیزنی یه زوری برای پیدا کردن من نمیزنی
_بورام
کمرم درد گرفته بود زانوهاشو گرفتم و گفتم.. بیا پایین کمرم داره میشکنع
_جیهو
با حالت لج بازی گفتم
نمیاممم
_جیهوپ
دست جیهو و گرفتم وگفتم..... بیا پایین کمرش درد میگیره
_جیهو
یا اوپاااا میخای بگم که هرشب با چک کردن پروفایل ب...که جیهوپ دستشو رو دهنم گذاشت
_جیهوپ
هیس بهم قول دادی
بیا بریم ببینم
_بورام
وارد کلاس شدم... روی صندلی اخر نشستم
_جیهوپ
بعد از 10 مین به کلاس رفتیم... نگاه کلی به کلاس انداختم.. چشم به بورام افتاد... فرست خوبی بود رفتم و کنارش نشستم... رو صندلی لم دادم کرواتمو شل کردم
_بورام
بهش نگاه مردم... قلبم محکم به سی//نم
میکوبید خودمو جم و جور کردم کتابمو از کیفم در اوردم باز کردم
_استاد
خب بچه ها کتاباتونو باز کنید
جیهوپ...
_جیهوپ
خودمو جم و جور کردم.....بله استاد
_استاد
تک سرفه ای کردم... چرا اون ته نشستی؟
_جیهوپ
راحتم استاد...
_استاد
باشه...بورام..
_بورام
بله استاد
_استاد
تو چرا عقب نشستی....
_بورام
استاد عادت دارم
_استاد
باشه... خب بچه ها درس و شروع میکنم مداد هاتونو بردارید اول نکاتو بنویسید
_جیهوپ
تمام درس و تو فکر بورام بودم که به خودم اومدم استاد گفت امروز کوتاه بود فردا ادامشو میدم و درس و میپرسم.... برق از سرم پرید
روبه بورام گفتم.... عام... تو نوشتی؟
_بورام
کتابمو بستم رو به جیهوپ گفتم
اره نوشتم تو ننوشتی؟
_جیهوپ
با استرس گفتم نه
_بورام
اگه میخای بدم بهت بنویس
_جیهوپ
به چشمای خوشگلش نگاه کردم
میشه بعد از ظهر بیای به خونم تا من بنویسم
_بورام
قلبم تند تند میزد عام.... ا.. اره حتما
_جیهوپ
تو دلم غوغا بود
خوب پس برات لوکیشن میفرسنم
_بورام
سری رفتم خونه کیفمو در اوردم پرت کردم یه جا... که دیدم جیهوپ لوکیشن برام فرستاده خنده ای از سر ذوغ کردم موهامو حالت دادم سری لباسمو پوشیدم یه میکاپ کوتاهی کردم
به سمت ادرس حرکت کردم که با یه خونه مشکی رنگ روبه رو شدم واردش شدم زنگ و زدم
_ جیهوپ
بازنگ در پرواز کردم سمتش سری باز کردم که با دو جفت چشم رنگی روبه رو شدم....عام خوش اومدی از جلو در اومدم کنار
_بورام
لبخندی زدم... وارد خونه شدم.. خوش باشی
_جیهوپ
ممنون...
_ بورام
نگاهی به خونه انداختم... هی من دارم شک میکنم... تو مافیایی
_جیهوپ
قهقه ای زدم... وای نه... فقط رنگ مشکی و دارک خیلی دوست دارم
_بورام
ولی من سفید خیلی دوست دارم
_جیهوپ
به سمت کاناپه هدایتش کردم
_ بورام
روی کاناپه نشتسم کتابمو در اوردم
ـ جیهوپ
چیزی میخوری؟
_بورام
نه ممنون
بعد از تموم شدن از جام بلند شدم
توهم یه روز بیا خونه من
ــ جیهوپ
حتما میام بیشتر حالا نشسته بودی...
۵.۹k
۲۸ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.