Part 5
کوک:باشه وایسا برم کارای ترخیصتو انجام بدم
ا\ت:اوهوم
کوک:پرستار باید کجارو امضا کنم؟
پرستار:اینجا رو امضا کنید
کوک:بله
پرستار:فقط باید یک چیزایی رو رعایت کنین
اینکه باید استراحت کنه و اصلاا بهش فشار نیارین
و زیاد با دستش ور نره چون ممکنه بخیه باز شه
کوک:بله حتما
کوک:عشقم پاشو
ا\ت: اوکی
کوک:وایسا کمکت کنم
بلندش کرد و زیر شونه شو گرفت
ا\ت:ول کن خودم میام
کوک:اوکی
ا\ت یهو افتاد
کوک:وایسا بغلت کنم
بغلش کرد و گذاشتش تو ماشین
تو راه
داشتن میرفت هایب پیش پسرا چون اوناهم خیلی نگران بودن برگشتن
کوک:نمیخوای بگی چیشده؟
ا\ت:میگم حالا
کوک :نوچ😶
رسیدن و پیاده شدن
کوک:بریک بالا
ا\ت:بریم
رفتن بالا
جیمین:سلاپم زنداداش خوبی
ا\ت:آره خوبم
هوپی:سلاممم
نام:شلام
جین:سلام زنداداش
شوگا:سلام
ته:سیلامم
ا\ت:سلام به همگی👋🏻
پسرا:بهترین؟
ا\ت:آره ممنونم از همتون
پسرا داشت تمرین میکردن
ا\ت: کوک میشه من زود تر برم؟
کوک:آره برو!
ا\ت اومد که بلند شه بیهوش شد دوباره از درد پر**دی جیمین سریع بغلش کرد
جونگکوک هم سریع اومد
کوک:ته سریع ماشینو بیار
سریع ماشینو تهیونگ آورد و کوک و جیمین سریع ا\ت رو گذاشتن تو ماشین
کوک سریع ا\ت رو رسون بیمارستان
کوک:بیچاره بیبی م این چند وقت همش بیمارستان بود
رسیدن
جونگ کوک سریع ا\ت رو بغل کرد و رفت تو
کوک:اینجا کسی نیس زنمو بگیره؟(*با بغض و گریه)
پرستار :اقا آرامش خودتونو حفظ کنین
ادامه دارد....
ا\ت:اوهوم
کوک:پرستار باید کجارو امضا کنم؟
پرستار:اینجا رو امضا کنید
کوک:بله
پرستار:فقط باید یک چیزایی رو رعایت کنین
اینکه باید استراحت کنه و اصلاا بهش فشار نیارین
و زیاد با دستش ور نره چون ممکنه بخیه باز شه
کوک:بله حتما
کوک:عشقم پاشو
ا\ت: اوکی
کوک:وایسا کمکت کنم
بلندش کرد و زیر شونه شو گرفت
ا\ت:ول کن خودم میام
کوک:اوکی
ا\ت یهو افتاد
کوک:وایسا بغلت کنم
بغلش کرد و گذاشتش تو ماشین
تو راه
داشتن میرفت هایب پیش پسرا چون اوناهم خیلی نگران بودن برگشتن
کوک:نمیخوای بگی چیشده؟
ا\ت:میگم حالا
کوک :نوچ😶
رسیدن و پیاده شدن
کوک:بریک بالا
ا\ت:بریم
رفتن بالا
جیمین:سلاپم زنداداش خوبی
ا\ت:آره خوبم
هوپی:سلاممم
نام:شلام
جین:سلام زنداداش
شوگا:سلام
ته:سیلامم
ا\ت:سلام به همگی👋🏻
پسرا:بهترین؟
ا\ت:آره ممنونم از همتون
پسرا داشت تمرین میکردن
ا\ت: کوک میشه من زود تر برم؟
کوک:آره برو!
ا\ت اومد که بلند شه بیهوش شد دوباره از درد پر**دی جیمین سریع بغلش کرد
جونگکوک هم سریع اومد
کوک:ته سریع ماشینو بیار
سریع ماشینو تهیونگ آورد و کوک و جیمین سریع ا\ت رو گذاشتن تو ماشین
کوک سریع ا\ت رو رسون بیمارستان
کوک:بیچاره بیبی م این چند وقت همش بیمارستان بود
رسیدن
جونگ کوک سریع ا\ت رو بغل کرد و رفت تو
کوک:اینجا کسی نیس زنمو بگیره؟(*با بغض و گریه)
پرستار :اقا آرامش خودتونو حفظ کنین
ادامه دارد....
۷.۶k
۰۶ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.