هوای تازه/ مادری دید که بر حنجر طفلش تیغ است
هوای تازه/ مادری دید که بر حنجر طفلش تیغ است
محمود تاری شاعر و مداح اهل بیت (ع) درباره زکریا بدر علی الجابر :
«بس که زیباست شکوفا شدن غنچه عشق
چشم هر آینه هم غرقِ تماشا باشد
سر جدا میشود از پیکر چون آینه اش
هر گلِ سرخ که نامش زکریا باشد
مرد میخواهد و دل، تا که به دریا بزند
چون که دریای ولا تندر و توفان دارد
وقتی از کودک ما سر بِبُرد خصم، بدان
عشق بر احمد و بر آل چه تاوان دارد
کودکی باز گلویش هدف تیغ شده ست
کربلا باز تداعی شده در ذهن زمین
مادری دید که بر حنجر طفلش تیغ است
مادری دید گلش را به خزان زد گلچین
چشم او سَمت حریم نبوی بود و بقیع
بر لب کوچک او ذکر خدا بود و رسول
به تنش بود ردایی ز شهادت آن روز
میگرفت از حرم عشق چنین اذن دخول
زکریا که خودش غربت دیگر دارد
حججی بود ولی مختصری کوچکتر
آمد آن کشته مظلوم به استقبالش
میبرد همره خود همسفری کوچکتر
رفته بود آن گل پرپر شده در آینهها
طایری گشت که بر بام فلک باز آمد
تا رسد در صف یاران حسین بن علی
روح از پیکر او پاک به پرواز آمد
عاقبت میشود از نور سعادت لبریز
هر که بر آل نبی عرض ارادت دارد
کودک شیعه به خون غلتد و افتد، یعنی
عشق بر آل علی فیض شهادت دارد»
محمود تاری شاعر و مداح اهل بیت (ع) درباره زکریا بدر علی الجابر :
«بس که زیباست شکوفا شدن غنچه عشق
چشم هر آینه هم غرقِ تماشا باشد
سر جدا میشود از پیکر چون آینه اش
هر گلِ سرخ که نامش زکریا باشد
مرد میخواهد و دل، تا که به دریا بزند
چون که دریای ولا تندر و توفان دارد
وقتی از کودک ما سر بِبُرد خصم، بدان
عشق بر احمد و بر آل چه تاوان دارد
کودکی باز گلویش هدف تیغ شده ست
کربلا باز تداعی شده در ذهن زمین
مادری دید که بر حنجر طفلش تیغ است
مادری دید گلش را به خزان زد گلچین
چشم او سَمت حریم نبوی بود و بقیع
بر لب کوچک او ذکر خدا بود و رسول
به تنش بود ردایی ز شهادت آن روز
میگرفت از حرم عشق چنین اذن دخول
زکریا که خودش غربت دیگر دارد
حججی بود ولی مختصری کوچکتر
آمد آن کشته مظلوم به استقبالش
میبرد همره خود همسفری کوچکتر
رفته بود آن گل پرپر شده در آینهها
طایری گشت که بر بام فلک باز آمد
تا رسد در صف یاران حسین بن علی
روح از پیکر او پاک به پرواز آمد
عاقبت میشود از نور سعادت لبریز
هر که بر آل نبی عرض ارادت دارد
کودک شیعه به خون غلتد و افتد، یعنی
عشق بر آل علی فیض شهادت دارد»
۱.۱k
۲۶ فروردین ۱۳۹۸