اره مطمئنم تا ببینتت عاشقت میشن ..فقط اونجا مهمون زیاده .
اره مطمئنم تا ببینتت عاشقت میشن ..فقط اونجا مهمون زیاده ..مامانبزرگم همه رو خبر کرده که من اومدم و برای من همه رو دعوت کرده ..از پیشم جم نمیخوریاا.. دوست ندارم دخترای فامیل بابام بچسبن بهت ..اونا زیاد اهل رعایت حجاب نیستن پس ازشون دور بمون…
×ببین کی به کی میگه ..تو با تاپ و شلوارت میشینی پیش دوستای من…
+یااا اونا داداشای خودمم هستن پس حرف مفت نزن
با شنیدن صدای در از بغل کوک اومدم بیرون
مادر ا/ت: بچه هااا.. بیاین ناهاااار
+اووم قرمه سبزیییی…
مادر ا/ت: میدونستم دوست داری
یه نگاه به کوک کردم معلوم بود تو زندگیش این غذارو نخورده
+ببین یکم ازش بخور اگه خوشت نیومد تو چمدونم نودل اوردم برات درست میکنم
×نه.. راستش دلم میخواد امتحانش کنم
… ..پنج دقیقه بعد……
×مامان میشه یکم دیگه برام بریزین?
+اووووه. چخبرتهه? شکم درد میگیریاااااا
×(دهنش پر بود) اووم.. اینن.. خیلی ..خوشمززس
+(خندم گرفته بود) میدونم قبول دارم
حتی بابامم خندش گرفته بود
بابای ا/ت: خب حالا یکم یواش تر بخورر.. بیا اب بخور بره پایین
×مرسی ..بابا
بابام دیگه یکم کره ای بلد بود ..در حد سلام و احوال پرسی رو دیگه میفهمید
+خب بسه دیگه خدارحم کرده این غذای مورد علاقه من بود ..
×مامان واقعا خوشمزه بود ..دستتون دردنکنه
مادر ا/ت: نوش جون
بابام رفت روی کاناپه نشست
+عشقم تو هم برو پیش بابا تا منو مامانم میزو جمع کنیم
×مطمئنی?? برم??
+برو نترس
با مامان تو اشپزخونه مشغول بودیم که با شنیدن صدای قهقهه های بابامو کوک شوکه شدیم
+این الان صدای خنده های بابا بود?
دوییدیم سمت سالن دیدم بابام و کوک نشستن و دارن دومینو بازی میکن.. کوک با گوشیش مترجم انلاین نصب کرده و اون همه حرفارو درجا ترجمه میکرد
بابای ا/ت: پسر تو این بازی رو خیلی خوب بلدیااا افریییین
×من عاشق این بازیم واقعا خیلی خوبه
بابای ا/ت: باید بهت تخته نرد هم یاد بدم
×من بلدم
بابای ا/ت: واقعاااا???!!!!
+بله من بلدم ..
#loveme°•
×ببین کی به کی میگه ..تو با تاپ و شلوارت میشینی پیش دوستای من…
+یااا اونا داداشای خودمم هستن پس حرف مفت نزن
با شنیدن صدای در از بغل کوک اومدم بیرون
مادر ا/ت: بچه هااا.. بیاین ناهاااار
+اووم قرمه سبزیییی…
مادر ا/ت: میدونستم دوست داری
یه نگاه به کوک کردم معلوم بود تو زندگیش این غذارو نخورده
+ببین یکم ازش بخور اگه خوشت نیومد تو چمدونم نودل اوردم برات درست میکنم
×نه.. راستش دلم میخواد امتحانش کنم
… ..پنج دقیقه بعد……
×مامان میشه یکم دیگه برام بریزین?
+اووووه. چخبرتهه? شکم درد میگیریاااااا
×(دهنش پر بود) اووم.. اینن.. خیلی ..خوشمززس
+(خندم گرفته بود) میدونم قبول دارم
حتی بابامم خندش گرفته بود
بابای ا/ت: خب حالا یکم یواش تر بخورر.. بیا اب بخور بره پایین
×مرسی ..بابا
بابام دیگه یکم کره ای بلد بود ..در حد سلام و احوال پرسی رو دیگه میفهمید
+خب بسه دیگه خدارحم کرده این غذای مورد علاقه من بود ..
×مامان واقعا خوشمزه بود ..دستتون دردنکنه
مادر ا/ت: نوش جون
بابام رفت روی کاناپه نشست
+عشقم تو هم برو پیش بابا تا منو مامانم میزو جمع کنیم
×مطمئنی?? برم??
+برو نترس
با مامان تو اشپزخونه مشغول بودیم که با شنیدن صدای قهقهه های بابامو کوک شوکه شدیم
+این الان صدای خنده های بابا بود?
دوییدیم سمت سالن دیدم بابام و کوک نشستن و دارن دومینو بازی میکن.. کوک با گوشیش مترجم انلاین نصب کرده و اون همه حرفارو درجا ترجمه میکرد
بابای ا/ت: پسر تو این بازی رو خیلی خوب بلدیااا افریییین
×من عاشق این بازیم واقعا خیلی خوبه
بابای ا/ت: باید بهت تخته نرد هم یاد بدم
×من بلدم
بابای ا/ت: واقعاااا???!!!!
+بله من بلدم ..
#loveme°•
۸.۶k
۰۱ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.