رمان:)مجنون تر از من:)پارت۲۲
رمان:)مجنون تر از من:)پارت۲۲
رضا:وقتی مهدیسو دیدم دلم توهم رفت عاشقش شدم
مهدیس:اقا رضا بیاید ناهار
رضا:هول شدم باشه باشه الان میام
ارسلان:داداش عاشقی
رضا:عه حرف مفت نزنا
ارسلان:باشه منم به مهدیس میگم دوستش داری
رضا:اگه بگی به ابولفضل زندت نمیزارم
ارسلان:اون دهنتو ببند
دستم رو گذاشتم رو دهنش
مهدیس خانم
مهدیس:بله
ارسلان:میفهمیدید اقا رضا
تا خواستم حرف بزنم رضا دستم رو گاز گرفت اییییییییی رضا خیلی یزیدییی
رضا:حقت بود
دیانا:خوبیییی
ارسلان:با صدای تو حالم خوب شد
رضا:اههههه چندش🤮
ارسلان:ببند
رضا:میزنمتا
ارسلان:بیا بخورش اصلا
رضا:بیشعور
ارسلان:خودتی
مهدیس:لطفا ساکت
رضا:چشم
ارسلان:جلوی خودمو گرفتم که خندم نگیره
رضا:وقتی مهدیسو دیدم دلم توهم رفت عاشقش شدم
مهدیس:اقا رضا بیاید ناهار
رضا:هول شدم باشه باشه الان میام
ارسلان:داداش عاشقی
رضا:عه حرف مفت نزنا
ارسلان:باشه منم به مهدیس میگم دوستش داری
رضا:اگه بگی به ابولفضل زندت نمیزارم
ارسلان:اون دهنتو ببند
دستم رو گذاشتم رو دهنش
مهدیس خانم
مهدیس:بله
ارسلان:میفهمیدید اقا رضا
تا خواستم حرف بزنم رضا دستم رو گاز گرفت اییییییییی رضا خیلی یزیدییی
رضا:حقت بود
دیانا:خوبیییی
ارسلان:با صدای تو حالم خوب شد
رضا:اههههه چندش🤮
ارسلان:ببند
رضا:میزنمتا
ارسلان:بیا بخورش اصلا
رضا:بیشعور
ارسلان:خودتی
مهدیس:لطفا ساکت
رضا:چشم
ارسلان:جلوی خودمو گرفتم که خندم نگیره
۳.۶k
۰۹ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.