لب برلبم نه ساقیا تا جان فشانم مست مست

لب برلبم نه #ساقیا تا جان فشانم #مست مست

این باقی #جان گوبرو آن جان باقی هست هست

چشمان مستت را مدام #مستان چشم تو غلام

#چشمان مستت می بدست مستان چشمش می پرست

هم چشم مستت فتنه جوهم #مست چشمت فتنه خو

در هند و در #ایران فتد بس #فتنه ها زآن ترک مست

گرچشم بیمارت بلاست #بیمار چشمت را دواست

هم از بلا یابد شفا آنکش بلای #عشق خست

در پیش #خورشید رخت باشد رخ خورشید سهل

در پیش #شمشاد قدت باشد قد شمشاد پست

موئی شدم زاندیشهٔ #تنگ آمدم از فکرتی

آیا میانی هست نیست آیا دهانی نیست هست

خواهی خلاصی از #بلا در عشق گم شو عاشقا

هر کوشد اندرعشق گم جست از بلا و #غصه دست

گرفیض بودی #یارعشق گم گشتی #اندرعشق یار

در #عشق یار ارگم شدی یارآمدی #او را بدست

#عاشقانه
#ماریا_رادمهر
دیدگاه ها (۴)

#کوچه بی تو ، #مهتاب شبی نیست در این کوچه دگر ماه هم ، #غمزد...

صدایت را #میبوسم ...و دلتنگی ها به همین سادگی #تمام می شوند ...

جانا به #جان رسید ز #عشق تو کار مادردا که نیستت خبر از #روزگ...

⚘تا #تو هستی و غزل هست ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط