دخترانزهرایی

#دختران_زهرایی
#حتما_بخونید

از من خواست یک روز به او مرخصی بدهم.
من هم اجازه دادم.

وقتی برگشت ،
حسابی می لنگید.
اول فکر کردم تصادف کرده،ولی هر چه سوال کردم،
نگفت چه شده،
بلاخره بعد از اصرار گفت:
«پا برهنه روی لوله های نفت راه رفتم!»
گفتم «در این آفتاب داغ!؟؟؟»
گفت«در این چند وقت خیلی از خودم غافل شده بودم ،باید این کار را می کردم تا یادم بیاید چه آتشی منتظرم است...»

گفتم:«تو و آتش جهنم؟؟
تو که جز خدمت کاری نکردی!؟؟»
گفت:«تو این جور فکر میکنی ،ولی من خیلی گناه دارم .

بعضی #اشاره ها
بعضی #سکوت های نابه جا ...

گناهان کوچکی هستند که چون تکرار کنیم برایمان عادی میشود ؛برای همین باید حواسمان جمع باشد...
#شهیده_مریم_فراهانیان

بر گرفته از پیک افتخار
ش۳۶
دیدگاه ها (۱)

#چادرانھ♥ ️چادرِمنتو‌بامن‌بزرگ‌شدی!بالحظه‌های‌زندگیم‌همراه‌ب...

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

«دهان ڪثیف» #مادر_شهید_ دوران ڪودڪے اگر از جایے حرف زشت یاد ...

پارت 9 ویو ا/تپشتمو نگاه کردم و بله جنابعالی پشت سرم بودن فک...

پرسش و پاسخ جیمین و جونگکوک به سوالات Elle Japan به مناسبت آ...

࣪ ִ — 𝗁𝗒𝗎𝗇𝗃𝗂𝗇 𝖻𝗎𝖻𝖻𝗅𝖾 𝗎𝗉 ˓˓آپدیت بابل هیونجین🦙ام...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط