دلبر عزیز شده🍷🖤
دلبر عزیز شده🍷🖤
Part_19
ویو آیو
بعد از حرف زدن با جنی رفتم برای عکاسی لباسی ک قرار بود بپوشم رو پوشیدم،کوک هم پوشیده بود و آماده عکاسی بودیم.
تهیونگ اومد،نگاه خیلی بدی به کوک میکرد،ک من ب جا کوک میترسیدم
عکاس.خانوم لی یکم اونطرف تر برید،آقای جئون شما هم کمر خانوم لی رو بگیرین،نه اینطوری نه
داشت کمرمو میگرفت ک یکم عقب رفتم،اومد نزدیکتر،اشتباهی کمرم رو گرفته بود،عکاس اومد درستش کرد،حالا خیلی محکم کمرم و گرفته بود
عکاس.خانوم لی وقشته دستتون رو بزارید پشت گردن اقای جئون
دیگه نمیتونستم طاقت بیارم تموم مدت نفسم رو حبس کرده بودم قلبم خیلی محکم میتپید،تهیونگ دید نمیتونم طاقت بیارم ب عکاس گفت کافیه
آخ این چی بود دیگه
*وای،داداشمو خوب قیرتی شده بودا،اگه جلوشون رو نمیگرفت کار به جاهای باریک میکشیدااا
+منظورت چیه؟
*کوکی نقشه کشیده بود،میخواست با رشوه (رشوه ن هااا،رشته) ب عکاس بگه ک یکی از ژست(ژست ن ها زشت)ها بوسیدن باشه،ولی ته جلوشون رو گرفت،بااینکه خبر نداشت.خوبه ها اینطوری هم ب خرگوشم میرسم و توهم ب ببر زخمیت میرسی
+دقیقا میخوام بدونم منطق جانگ کوک چی بوده از این کارش؟قشنگ میومد اعتراف میکرد،فوقش میگفتم ن و شکست عشقی میخورد و میرفت
*یاااا بس کن
+خو،ولی منظورت از ببر زخمی کیه؟
*داداشم
+چرا زخمی حالا
*چون اون لونای دی*وث
+عهههه،جنی آروم،ابروهمه رو میبریااا
*ببند، برو لباساتو عوض کن بریم خونه
+چرا؟
*بابا ساعت رو ببین
راست میگفت ساعت 3 ظهر بود،وچرا اینقدر زود گذشت؟
+چرا اینقدر زود گذشت؟
*خانوم،شمادیررسیدی،یخده بامن حرف زدی،بعدرفتی اتاق ته ی ساعتم ک اونجا بودی،بعد باز اومدی پیش من بعدم رفتی برا عکاسی عکاسیم طول میکشه دیگه
+خب،الان میام
رفتم تو اتاق پرو و لباسمو عوض کردم رفتم دسشویی آرایشمو شستم و ی رژ ساده با ریمیل زدم اومدم برم بیرون ک کوک جلومو گرفت
~کجا خانوم لی؟
+میخوام برم خونه ساعت کار تموم شده
~قبل از اینکه برید میتونم شمارو به یک قهوه مهمون کنم؟
میدونستم میخواد چی بهم بگه،ولی وقتم کم بود
+آقای جئون،امروز رو نمیتونم درخواستتون رو قبول کنم،میتونیم فردا بریم؟
~باشه ایرادی نداره،فردا ت شرکت میگم باید کجا بیای
+کامزامیدا(یهویی دلم خواست کره ای جوابشو بدم)
(خم شدن)
ویو تهیونگ
از اتاقم اومدم بیرون،سرم درد میکرد همش هم بخاطر عکاسی بود اه اه
_جنی آیو کجاس؟
*زفت لباسشو عوض کنه...اها ایناهاش اومد
_آیو درمورد قرارداد هم ب داداشت زنگ زدم و گفتم،اونم قبول کرد،پس میرسونمت اونجا وسایلت رو برداری بعدم میای خونه ما
*هوف،گفتم الان میگی خونه خودت
آیو ج.ونممم هم خونه ای میشیمااااااا
_خب خونه خودم،چون خونه خودم ویلای کناریش محسوب میشه
+اها،باشه بریم
Part_19
ویو آیو
بعد از حرف زدن با جنی رفتم برای عکاسی لباسی ک قرار بود بپوشم رو پوشیدم،کوک هم پوشیده بود و آماده عکاسی بودیم.
تهیونگ اومد،نگاه خیلی بدی به کوک میکرد،ک من ب جا کوک میترسیدم
عکاس.خانوم لی یکم اونطرف تر برید،آقای جئون شما هم کمر خانوم لی رو بگیرین،نه اینطوری نه
داشت کمرمو میگرفت ک یکم عقب رفتم،اومد نزدیکتر،اشتباهی کمرم رو گرفته بود،عکاس اومد درستش کرد،حالا خیلی محکم کمرم و گرفته بود
عکاس.خانوم لی وقشته دستتون رو بزارید پشت گردن اقای جئون
دیگه نمیتونستم طاقت بیارم تموم مدت نفسم رو حبس کرده بودم قلبم خیلی محکم میتپید،تهیونگ دید نمیتونم طاقت بیارم ب عکاس گفت کافیه
آخ این چی بود دیگه
*وای،داداشمو خوب قیرتی شده بودا،اگه جلوشون رو نمیگرفت کار به جاهای باریک میکشیدااا
+منظورت چیه؟
*کوکی نقشه کشیده بود،میخواست با رشوه (رشوه ن هااا،رشته) ب عکاس بگه ک یکی از ژست(ژست ن ها زشت)ها بوسیدن باشه،ولی ته جلوشون رو گرفت،بااینکه خبر نداشت.خوبه ها اینطوری هم ب خرگوشم میرسم و توهم ب ببر زخمیت میرسی
+دقیقا میخوام بدونم منطق جانگ کوک چی بوده از این کارش؟قشنگ میومد اعتراف میکرد،فوقش میگفتم ن و شکست عشقی میخورد و میرفت
*یاااا بس کن
+خو،ولی منظورت از ببر زخمی کیه؟
*داداشم
+چرا زخمی حالا
*چون اون لونای دی*وث
+عهههه،جنی آروم،ابروهمه رو میبریااا
*ببند، برو لباساتو عوض کن بریم خونه
+چرا؟
*بابا ساعت رو ببین
راست میگفت ساعت 3 ظهر بود،وچرا اینقدر زود گذشت؟
+چرا اینقدر زود گذشت؟
*خانوم،شمادیررسیدی،یخده بامن حرف زدی،بعدرفتی اتاق ته ی ساعتم ک اونجا بودی،بعد باز اومدی پیش من بعدم رفتی برا عکاسی عکاسیم طول میکشه دیگه
+خب،الان میام
رفتم تو اتاق پرو و لباسمو عوض کردم رفتم دسشویی آرایشمو شستم و ی رژ ساده با ریمیل زدم اومدم برم بیرون ک کوک جلومو گرفت
~کجا خانوم لی؟
+میخوام برم خونه ساعت کار تموم شده
~قبل از اینکه برید میتونم شمارو به یک قهوه مهمون کنم؟
میدونستم میخواد چی بهم بگه،ولی وقتم کم بود
+آقای جئون،امروز رو نمیتونم درخواستتون رو قبول کنم،میتونیم فردا بریم؟
~باشه ایرادی نداره،فردا ت شرکت میگم باید کجا بیای
+کامزامیدا(یهویی دلم خواست کره ای جوابشو بدم)
(خم شدن)
ویو تهیونگ
از اتاقم اومدم بیرون،سرم درد میکرد همش هم بخاطر عکاسی بود اه اه
_جنی آیو کجاس؟
*زفت لباسشو عوض کنه...اها ایناهاش اومد
_آیو درمورد قرارداد هم ب داداشت زنگ زدم و گفتم،اونم قبول کرد،پس میرسونمت اونجا وسایلت رو برداری بعدم میای خونه ما
*هوف،گفتم الان میگی خونه خودت
آیو ج.ونممم هم خونه ای میشیمااااااا
_خب خونه خودم،چون خونه خودم ویلای کناریش محسوب میشه
+اها،باشه بریم
۴.۱k
۰۶ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.