دلبر عزیز شده🍷🖤
دلبر عزیز شده🍷🖤
Part_18
ویو آیو
پرش زمانی به فردا صبح
(زینگگگگ)
آخ اخ دیرم شد ساعت هفت و نیمه عی ساعت لنتیییییییی
این ساعتم ک از کار افتاده تو روحتتتتتت
بلند شدم و رفتم دسشویی و کارای لازم رو انجام دادم و یه لباس ساده پوشیدم،یه کرم زدم و یه رژ کمرنگ (چون قراره تو شرکت برای عکاسی خودشون آرایشش میکنن)
رفتم پایین مثل اینکه فیلی خوابه ولشکن اصن اینم تلافی برای اینکه اونشب اذیتم کرد عااابخور
رفتم اسنپ گرفتم و رفتم شرکت
ویو تهیونگ
از خواب بلند شدم و رفتم دسشویی کارهای لازم و انجام دادم لباس هامو پوشیدم،رفتم پایین جنی هم آماده بود و رفتیم سوار ماشین شدیم
_جنی میای شرکت؟
*اوهوم میخوام اولین عکاسی آیو رو ببینم
_اوکی
رسیدیم دیدم کوک یه لباس خیلی ساده پوشیده
_سلام کوک،چرا اینو پوشیدی؟
~سلام،مگه این عکاسی زوجی نیس؟
_هست ولی توچرا؟
~اهان سوجین(اسم پسره؟)نمیتونه بیاد من اومدم جاش
به معنای واقعی حرصی شدم
_اوکی(پوزخنده عصبی)
الان چرا کوک خودشو جا زده؟؟
چرا؟! بزار ببینم اینا میزارن من به آیو برسم؟
ویو کوک
دیدم سوجین داره اماده میشه،
~سوجین مگه امروز عکاسی زوجی داریم؟
سو.آره بابا(عصبی)
~چته حالا؟
سو.امشب قراره عروسیم باشه حالا ببین، اگه زنم این عکاسی رو ببینه بنظرت چی میشه
~اهان تو برو به کارت برس خودم حلش میکنم
سو.مطمئنی میتونی از پسش بر بیای؟
~اوهوم
سو.ممنون کوک
چه فرصت خوبی نصیبم شده!
خب با این موقعیت پیش اومده میتونم ب آیو اعتراف کنم.
میتونم با صحنه های عاشقانه اش نظرشو جلب کنم
(همون حرفای ته و اینا)
*کوک؟
~عا؟
*چرا تو میخوای این کار رو انجام بدی؟
~بیا
دستش رو کشیدم بردمش تو اتاقم نشوندمش رو صندلی روب روم و بهش گفتم
~جنی من عاشق آیو شدم،خیلی دوسش دارم و با اینکارم میخوام بهش اعتراف کنم میتونی کمکم کنی؟
چرا حس میکنم جنی تو چشاش اشک جم شده؟
*اره چه خوب هرکاری بگی میکنم
~خوبه
(نقشه کشیدن)
ویو آیو
خوبه ب موقع رسیدم
رفتم در اتاق ته رو زدم
_بیا
+سلام آقای کیم
_به به
الان وقت اومدنه؟
+آقا....آقا....ساعتم خراب بود دیر بیدار شدم
_خب خوبه،میخوام یه چیزی بهت بگم؟
+بفرمایین
چراداره همینطور نزدیک میشه؟
اینقدر نزدیکم شده بود ک فاصله مون 5 سانتی متر بیشتر نبود
چیکار میخواد انجام بده
_آیو میخوام با قراردادی که میبندم دوست دخترم بشی
جاننننن؟دوست دختر اجاره ای؟؟؟؟هه فککرده قبول میکنم. بیههههه(آیو قبول میکردی الان آرمیا با کله میان پارت میکنن)(آیو: نه بابا قبول میکنم ادامه داستانو بخون)
+دلیل اینکارتون چیه آقای کیم؟
_دلیلش اینه که من برای این که حق کیم لونا رو بزارم کف دستش باید یکی رو داشته باشم
دیدم دختر خوبی هستی و بهتر دونستم،این کاروانجام بدم...ادامه دارد...
Part_18
ویو آیو
پرش زمانی به فردا صبح
(زینگگگگ)
آخ اخ دیرم شد ساعت هفت و نیمه عی ساعت لنتیییییییی
این ساعتم ک از کار افتاده تو روحتتتتتت
بلند شدم و رفتم دسشویی و کارای لازم رو انجام دادم و یه لباس ساده پوشیدم،یه کرم زدم و یه رژ کمرنگ (چون قراره تو شرکت برای عکاسی خودشون آرایشش میکنن)
رفتم پایین مثل اینکه فیلی خوابه ولشکن اصن اینم تلافی برای اینکه اونشب اذیتم کرد عااابخور
رفتم اسنپ گرفتم و رفتم شرکت
ویو تهیونگ
از خواب بلند شدم و رفتم دسشویی کارهای لازم و انجام دادم لباس هامو پوشیدم،رفتم پایین جنی هم آماده بود و رفتیم سوار ماشین شدیم
_جنی میای شرکت؟
*اوهوم میخوام اولین عکاسی آیو رو ببینم
_اوکی
رسیدیم دیدم کوک یه لباس خیلی ساده پوشیده
_سلام کوک،چرا اینو پوشیدی؟
~سلام،مگه این عکاسی زوجی نیس؟
_هست ولی توچرا؟
~اهان سوجین(اسم پسره؟)نمیتونه بیاد من اومدم جاش
به معنای واقعی حرصی شدم
_اوکی(پوزخنده عصبی)
الان چرا کوک خودشو جا زده؟؟
چرا؟! بزار ببینم اینا میزارن من به آیو برسم؟
ویو کوک
دیدم سوجین داره اماده میشه،
~سوجین مگه امروز عکاسی زوجی داریم؟
سو.آره بابا(عصبی)
~چته حالا؟
سو.امشب قراره عروسیم باشه حالا ببین، اگه زنم این عکاسی رو ببینه بنظرت چی میشه
~اهان تو برو به کارت برس خودم حلش میکنم
سو.مطمئنی میتونی از پسش بر بیای؟
~اوهوم
سو.ممنون کوک
چه فرصت خوبی نصیبم شده!
خب با این موقعیت پیش اومده میتونم ب آیو اعتراف کنم.
میتونم با صحنه های عاشقانه اش نظرشو جلب کنم
(همون حرفای ته و اینا)
*کوک؟
~عا؟
*چرا تو میخوای این کار رو انجام بدی؟
~بیا
دستش رو کشیدم بردمش تو اتاقم نشوندمش رو صندلی روب روم و بهش گفتم
~جنی من عاشق آیو شدم،خیلی دوسش دارم و با اینکارم میخوام بهش اعتراف کنم میتونی کمکم کنی؟
چرا حس میکنم جنی تو چشاش اشک جم شده؟
*اره چه خوب هرکاری بگی میکنم
~خوبه
(نقشه کشیدن)
ویو آیو
خوبه ب موقع رسیدم
رفتم در اتاق ته رو زدم
_بیا
+سلام آقای کیم
_به به
الان وقت اومدنه؟
+آقا....آقا....ساعتم خراب بود دیر بیدار شدم
_خب خوبه،میخوام یه چیزی بهت بگم؟
+بفرمایین
چراداره همینطور نزدیک میشه؟
اینقدر نزدیکم شده بود ک فاصله مون 5 سانتی متر بیشتر نبود
چیکار میخواد انجام بده
_آیو میخوام با قراردادی که میبندم دوست دخترم بشی
جاننننن؟دوست دختر اجاره ای؟؟؟؟هه فککرده قبول میکنم. بیههههه(آیو قبول میکردی الان آرمیا با کله میان پارت میکنن)(آیو: نه بابا قبول میکنم ادامه داستانو بخون)
+دلیل اینکارتون چیه آقای کیم؟
_دلیلش اینه که من برای این که حق کیم لونا رو بزارم کف دستش باید یکی رو داشته باشم
دیدم دختر خوبی هستی و بهتر دونستم،این کاروانجام بدم...ادامه دارد...
۷.۹k
۰۲ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.