پارت اخر
پارت اخر
فیک=عشق دو طرفه❤
فصل=2
®فک کردم که بازم اون یارو هس
+منظورت کیه؟
®یوناتا
+هوم اون که مرده(یکم خنده)
®جدی(خوشحال)
+چرا خوشحال شدی؟
®چون شدم دیگه چرا داره
+خب حالا ولش
1 سال بعد که بچه ایو به دنیا میاد و یک ساله میشه...
ایم بچه ایو=مین سوک هیونگ که بهتره بگیم سوک هیونگ
علامت سوک هیونگ ∆
شب...
∆مامانییییی....
+بله!
∆میتریم میخام پیشه تو بخابم
+باشه بیا
®نه نیا بچه تو مگه اتاق نداری
∆عهههه بابایی میترسم تو برو رو زمین بخاب
+(خنده)
®چرا میخندی
+هیچی برو زمین بخواب یا برو داخل اتاق سوک هیونگ
®ایششش شما فقط منو اذیت کنین
∆(خنده)
®بچه نخند
+شب بخیر عشقم
®شب بخیر
∆خب دیگه بخوابین شب بخیر
فلش بک به فردا
∆مامان گشنمه
+برو به بابات بگو
∆باشه... بابا
®هااااا
∆گشنمه
®برو به مامان بگو
∆عهههه میگم گشنمه پاشو برام غذا درست کن
®برو بچه خوابم میاد
∆بابا(داد و گریه)
®باشه بابا برو پایین الان میام
∆هیم
+صبح بخیر
∆.®صبح بخیر
+صبحانه چی داریم؟
®سوسیس با تخم مرغ
+اخ جون
®بچه ای مگ
+خو چیه مگه دوس دارم
∆بابا مامانه منو اذیت نکن
+یکم از بچت یاد بگیر
®خب حالا غذاتونو بخورید
فلش بک به بعد صبحانه
+وای حوصلم سر رفته
∆منم مامانی
®بریم بیرون؟
∆اره اره اره هههههههههه
+اره بریم
®باشه حاضر شین بریم
∆.+باشه
فلش بک به بعد بیرون رفتن یعنی دیگه سب شده و به عمارت رفتن
+وای خستم من برم بخوابم
∆منم میام
®بچه امشب تو اتاق خودت بخواب
∆چشم
®افرین
+شب بخیر
∆شب بخیر مامان شب بخیر بابا
®شبت بخیر
چند سال بعد که سوک هیونگ 13 ساله شد و به خارج رفت برای ادامه تحصیل و ایو و نامجون هم رفتن به ژاپن پیش دوست ایو جی أ و بچه ایو نامجون بزرگ شد ازدواج کرد و نامجون ایو هم دیگه پیر شده بودن سوک هیونگ داخل امریکا زندگی میکرد با زنش سوجین و پایان...
پایان این پارت اخر فیک بود:)🍥🐇
فیک=عشق دو طرفه❤
فصل=2
®فک کردم که بازم اون یارو هس
+منظورت کیه؟
®یوناتا
+هوم اون که مرده(یکم خنده)
®جدی(خوشحال)
+چرا خوشحال شدی؟
®چون شدم دیگه چرا داره
+خب حالا ولش
1 سال بعد که بچه ایو به دنیا میاد و یک ساله میشه...
ایم بچه ایو=مین سوک هیونگ که بهتره بگیم سوک هیونگ
علامت سوک هیونگ ∆
شب...
∆مامانییییی....
+بله!
∆میتریم میخام پیشه تو بخابم
+باشه بیا
®نه نیا بچه تو مگه اتاق نداری
∆عهههه بابایی میترسم تو برو رو زمین بخاب
+(خنده)
®چرا میخندی
+هیچی برو زمین بخواب یا برو داخل اتاق سوک هیونگ
®ایششش شما فقط منو اذیت کنین
∆(خنده)
®بچه نخند
+شب بخیر عشقم
®شب بخیر
∆خب دیگه بخوابین شب بخیر
فلش بک به فردا
∆مامان گشنمه
+برو به بابات بگو
∆باشه... بابا
®هااااا
∆گشنمه
®برو به مامان بگو
∆عهههه میگم گشنمه پاشو برام غذا درست کن
®برو بچه خوابم میاد
∆بابا(داد و گریه)
®باشه بابا برو پایین الان میام
∆هیم
+صبح بخیر
∆.®صبح بخیر
+صبحانه چی داریم؟
®سوسیس با تخم مرغ
+اخ جون
®بچه ای مگ
+خو چیه مگه دوس دارم
∆بابا مامانه منو اذیت نکن
+یکم از بچت یاد بگیر
®خب حالا غذاتونو بخورید
فلش بک به بعد صبحانه
+وای حوصلم سر رفته
∆منم مامانی
®بریم بیرون؟
∆اره اره اره هههههههههه
+اره بریم
®باشه حاضر شین بریم
∆.+باشه
فلش بک به بعد بیرون رفتن یعنی دیگه سب شده و به عمارت رفتن
+وای خستم من برم بخوابم
∆منم میام
®بچه امشب تو اتاق خودت بخواب
∆چشم
®افرین
+شب بخیر
∆شب بخیر مامان شب بخیر بابا
®شبت بخیر
چند سال بعد که سوک هیونگ 13 ساله شد و به خارج رفت برای ادامه تحصیل و ایو و نامجون هم رفتن به ژاپن پیش دوست ایو جی أ و بچه ایو نامجون بزرگ شد ازدواج کرد و نامجون ایو هم دیگه پیر شده بودن سوک هیونگ داخل امریکا زندگی میکرد با زنش سوجین و پایان...
پایان این پارت اخر فیک بود:)🍥🐇
۶.۹k
۲۱ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.