منطقه ممنوعه عشق
#منطقه_ممنوعه_عشق
پارت:70
#جونگکوک
میدونستم خونه فکر درگیرشون میکنه که چرا خونه نیستم رفتم سوار ماشینم شدم و به طرف خونه روندم.
رسیدم پیاده شدم و زنگ درو زدم که با یه تیک باز شد
نفس اسوده ای کشیدم و وارد شدم همه دوره همی نشسته بودنو میگفتن و میخندیدن
ات سمتم اومدو گفت
ات: خوش اومدی عزیزم کتتو بده به من
مثل ماست نگاش میکردم کت رو روی اویز گذاشت که رفتم و رومبل نشستم
سلامی دادم که ات اومد
انتظار داشتم کنارم بشینه ولی رفت کنار پسر عموی هولم نشست
عصابم حسابی خورد شده بود به پسر عموم نگاهی انداختم چشمش به پاهای نیمه لـ...خـ..ت ات دوخته بود از حسودی دستامو مشت کردم
دلیل این حسودی رو نمیفهمیدم.
فیلیکس: بعد شام باهم بریم جرعت حقیقت بازی کنیم؟جوونا
ات: حتمـ...
جونگکوک: گفت جوونا تو ازدواج کردی
حرصی نگام کردو گفت
ات: نخیر منم میخام بازی کنم مگه نه؟
فیلیکس: چرا که نه
لبخندی زدو زبونشو برام در اورد
دندونامو بهم سابیدم که جونگ شین دوباره مثل خیارشور پا در میونی کرد
جونگ شین:ببین زنداداش یه رفیقی چیزی برای من جور کن از بس سیگل موندم موهای باسـ...نم سفید شد.
همه خندیدن که مامان گفت
مامان:موهای باسـ...نت سفید شه دیگه لازم نیست بزنی چی از این بهتر ها؟
جونگ شین:مامان دارم پیر میشم این جونگکوک هول هم ازدواج کرد بعد من میخام مثل دخترا منتظر بمونم بیان خاستگاریم؟
با لب و لوچه اویزون گفتم:
جونگکوک:تو هنوز ۱۸سالت هم نشده فوق فوقش بهت شوگر مامی بدن
دندوناشو بهم سابیدو گفت
جونگ شین:چرا به توعه عـ..ن مالیده سیندرلا دادن؟به منم پرنسس خوشگل تر میدن مگه نه زنداداش
ات:خب معلومه از داداشت خوشگل تری
جونگکوک: اینو توهین در نظر میگیرم
ات: خیلی هم مهم بود
جونگکوک:تو پاشو یه لحضه کارت دارم
خاست بلند شه که فیلیکس گفت
فیلیکس:چرامیخای کجا ببریش؟
نفس پر حرصی کشیدم و گفتم
جونگکوک: بهت یاد ندادن تو رابطه زناشویی دخالت نکنی؟خودم یادت بدم؟
ات: باشه حالا دعوا نکنید
بعد بلند شد و رفتیم بالا
وارد اتاق شدیم که درو محکم به هم کوبیدم بعد بازوی ات رو گرفتم و گفتم
جونگکوک: با این کارات میخای چیو ثابت کنی دختره ی.... لا الاه الا الله
ات: چی میگی نمیگیرم؟
جونگکوک.....
شرط نمیزارم ولی خودتون حمایت کنین
پارت:70
#جونگکوک
میدونستم خونه فکر درگیرشون میکنه که چرا خونه نیستم رفتم سوار ماشینم شدم و به طرف خونه روندم.
رسیدم پیاده شدم و زنگ درو زدم که با یه تیک باز شد
نفس اسوده ای کشیدم و وارد شدم همه دوره همی نشسته بودنو میگفتن و میخندیدن
ات سمتم اومدو گفت
ات: خوش اومدی عزیزم کتتو بده به من
مثل ماست نگاش میکردم کت رو روی اویز گذاشت که رفتم و رومبل نشستم
سلامی دادم که ات اومد
انتظار داشتم کنارم بشینه ولی رفت کنار پسر عموی هولم نشست
عصابم حسابی خورد شده بود به پسر عموم نگاهی انداختم چشمش به پاهای نیمه لـ...خـ..ت ات دوخته بود از حسودی دستامو مشت کردم
دلیل این حسودی رو نمیفهمیدم.
فیلیکس: بعد شام باهم بریم جرعت حقیقت بازی کنیم؟جوونا
ات: حتمـ...
جونگکوک: گفت جوونا تو ازدواج کردی
حرصی نگام کردو گفت
ات: نخیر منم میخام بازی کنم مگه نه؟
فیلیکس: چرا که نه
لبخندی زدو زبونشو برام در اورد
دندونامو بهم سابیدم که جونگ شین دوباره مثل خیارشور پا در میونی کرد
جونگ شین:ببین زنداداش یه رفیقی چیزی برای من جور کن از بس سیگل موندم موهای باسـ...نم سفید شد.
همه خندیدن که مامان گفت
مامان:موهای باسـ...نت سفید شه دیگه لازم نیست بزنی چی از این بهتر ها؟
جونگ شین:مامان دارم پیر میشم این جونگکوک هول هم ازدواج کرد بعد من میخام مثل دخترا منتظر بمونم بیان خاستگاریم؟
با لب و لوچه اویزون گفتم:
جونگکوک:تو هنوز ۱۸سالت هم نشده فوق فوقش بهت شوگر مامی بدن
دندوناشو بهم سابیدو گفت
جونگ شین:چرا به توعه عـ..ن مالیده سیندرلا دادن؟به منم پرنسس خوشگل تر میدن مگه نه زنداداش
ات:خب معلومه از داداشت خوشگل تری
جونگکوک: اینو توهین در نظر میگیرم
ات: خیلی هم مهم بود
جونگکوک:تو پاشو یه لحضه کارت دارم
خاست بلند شه که فیلیکس گفت
فیلیکس:چرامیخای کجا ببریش؟
نفس پر حرصی کشیدم و گفتم
جونگکوک: بهت یاد ندادن تو رابطه زناشویی دخالت نکنی؟خودم یادت بدم؟
ات: باشه حالا دعوا نکنید
بعد بلند شد و رفتیم بالا
وارد اتاق شدیم که درو محکم به هم کوبیدم بعد بازوی ات رو گرفتم و گفتم
جونگکوک: با این کارات میخای چیو ثابت کنی دختره ی.... لا الاه الا الله
ات: چی میگی نمیگیرم؟
جونگکوک.....
شرط نمیزارم ولی خودتون حمایت کنین
۱۴.۹k
۲۶ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.