خب گذاشتم ولی باید خیلی حمایت شه
#منطقه_ممنوعه_عشق
پارت:68
متعجب نگاش میکردم که لباسمو گرفتو خاست در بیاره که هولش دادم.
ات: نمخامممممم. چرا نمیفهمی؟ یه شبو باهام میگزرونی بعد دیگه لذتت میپره و میگی میریم طلاق میگیریم و فلان و بسان و من میمونم و افسردگی! خودت خودت بهم گفتی دخترارو فقط برا هوس میخای نگفتی؟ خودت گفتی بهم حسی نداری نگفتی؟ خودت گفتی تو زندگیت یکی دیگه هست نگفتی؟ نمیتونم درکت کنم جونگکوک یه روز میای میگی دیگه ازت دوری مبکنم یه روز میخای بهم دست درازی کنی
جونگکوک: چی دست درازی؟ چطور میتونی بگی دست درازی ات؟ من شوهرتم و حق اینکه بهت دست بزنمو دارم.
ات: هع شوهر؟ کدوم شوهر؟ شوهری که یکی دیگه رو دوست داره؟ شوهری که فقط پی چشم چرونی و هوس بازیه؟
جونگکوک: این حرفاتو توهین قبول میکنم وسلام
ات: به درک حقیقته و بهت بر میخوره منو تو طلاق میگیریم و میریم پی زندگیمون تو جدا و من جدا!
جونگکوک: چطور میتونی همچین حرفی بزنی؟
یه قدم جلو اومدو همزمان گفت
جونگکوک: من بهت عادت کردم
عقب رفتم و گفتم:
ات: منم کردم حتی عاشقتم ولی خب نمیخام با کسی باشم که بهم حسی نداره. منم حق زندگی کردن دارم.
جونگکوک: اون وقت اموال پدرت چی؟
چشام گرد شد
جونگکوک: خودتم میدونی تورو خریدم! پدرت تموم این مدت بزرگت کرده تا بفروشتت بدبخت! همین که قول دادم بهت دست نزنم باید دستمو ببوسی وگرنه تو جز یه برده چیزی نی...
سیلی تو گوشش خابوندم.
ات:چقد ادم کثیفی هستی!من با خاسته خودم باهات ازدواج کردم برام مهم نیست پدر مادرم چی میکشن جوری که براشون مهم نیست من هر لحضه با حرفات داغون میشم. من طلاقم میگیرم.
جونگکوک:برا شام یه چیز درست کن گفتن جونگکوک کجاست بگو قبرستون.
بعد کتشو برداشت واز خونه بیرون رفت
پارت:68
متعجب نگاش میکردم که لباسمو گرفتو خاست در بیاره که هولش دادم.
ات: نمخامممممم. چرا نمیفهمی؟ یه شبو باهام میگزرونی بعد دیگه لذتت میپره و میگی میریم طلاق میگیریم و فلان و بسان و من میمونم و افسردگی! خودت خودت بهم گفتی دخترارو فقط برا هوس میخای نگفتی؟ خودت گفتی بهم حسی نداری نگفتی؟ خودت گفتی تو زندگیت یکی دیگه هست نگفتی؟ نمیتونم درکت کنم جونگکوک یه روز میای میگی دیگه ازت دوری مبکنم یه روز میخای بهم دست درازی کنی
جونگکوک: چی دست درازی؟ چطور میتونی بگی دست درازی ات؟ من شوهرتم و حق اینکه بهت دست بزنمو دارم.
ات: هع شوهر؟ کدوم شوهر؟ شوهری که یکی دیگه رو دوست داره؟ شوهری که فقط پی چشم چرونی و هوس بازیه؟
جونگکوک: این حرفاتو توهین قبول میکنم وسلام
ات: به درک حقیقته و بهت بر میخوره منو تو طلاق میگیریم و میریم پی زندگیمون تو جدا و من جدا!
جونگکوک: چطور میتونی همچین حرفی بزنی؟
یه قدم جلو اومدو همزمان گفت
جونگکوک: من بهت عادت کردم
عقب رفتم و گفتم:
ات: منم کردم حتی عاشقتم ولی خب نمیخام با کسی باشم که بهم حسی نداره. منم حق زندگی کردن دارم.
جونگکوک: اون وقت اموال پدرت چی؟
چشام گرد شد
جونگکوک: خودتم میدونی تورو خریدم! پدرت تموم این مدت بزرگت کرده تا بفروشتت بدبخت! همین که قول دادم بهت دست نزنم باید دستمو ببوسی وگرنه تو جز یه برده چیزی نی...
سیلی تو گوشش خابوندم.
ات:چقد ادم کثیفی هستی!من با خاسته خودم باهات ازدواج کردم برام مهم نیست پدر مادرم چی میکشن جوری که براشون مهم نیست من هر لحضه با حرفات داغون میشم. من طلاقم میگیرم.
جونگکوک:برا شام یه چیز درست کن گفتن جونگکوک کجاست بگو قبرستون.
بعد کتشو برداشت واز خونه بیرون رفت
۱۸.۳k
۲۵ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.