فصلــ💜دومــ💜
فصلــ💜دومــ💜
پارت۸۸💜
ددی💜شوگره💜اجباریه من 💜
شیومین:: مطمئنی بزاره؟!
سانو:: منو میرسونی یا خودم برم؟؟
شیومین:: آخه قریونت برم تو این هوای سرد با این وضع...
سانو:: اوکی خودم میرم
سانو کیفشو برداشت و رفت سمت در ک شیومین پرید و دستشو گرفت...
شیومین:: خودم میبرمت
سانو:: خیلی خب...بریم
با همدیگه رفتن بیرون و سوار ماشین شدن
و راه افتادن برن شرکت جیمین...
..............................................................................
جیمین از اتاق کارش اومد بیرون و داشت درشو قفل میکرد ک...
سانو:: سلام اوپا
جیمین برگشت و ب سانو نگاهی انداخت...
جیمین:: سلام،خوبی؟!
سانو:: اوهوم،اومدم ببینمتون..حرف دارم
جیمین:: میگفتی من بیام پیشت
شیومین:: نمیزاره ک
جیمین:: بیا بریم داخل...
سانو:: میریم خونت
جیمین:: هوم؟! خونه؟!
سانو:: آره
جیمین:: اوکی،بریم!
سانو و شیومین و جیمین راه افتادن برن
شیومین:: ما با ماشین خودمون میایم
جیمین:: اوکی...
پرش زمانی
عمارت جیمین...
پیاده شدن و رفتن داخل
جیمین:: نمیشینین؟!
سانو:: چقد...د..دلم واسه اینجا..
شیومین:: بشین عزیزم
شیومین دست سانو رو گرفت و رفتن نشستن رو کاناپه
سانو:: جیمین پست فطرت چطور تونستی...
شیومین:: سااانو
جیمین:: بزار حرفشو بزنه..
سانو:: هق..هقق ا..ازت متنفر شدم مثل قبل،میدونی چرا؟! چون دوباره شدی همون آدمه قدیم،شدی همون بی احساسی که بازم حَوَس کرده اون دختره بی گناهو عذاب بده،تو...
جیمین:: خب! نوبت منه....من نمیخام یه خائ ن ک ث ی ف و تو خونم نگه دارم و بخشی از داراییم بشه مال اون...همش میشه مال بچم،حیفه بچم ک مادرش به ه ر ز س!
سانو:: درمورد اون درست حرف بزن لطفاً
جیمین:: فق حقیقتو...
سانو:: تو همیشه کوری هیچی از حقیقت نمیبینی و نمیدونی،حتی نمیخای باورش کنی
جیمین:: سانو...
سانو:: حالم ازت بهم میخوره بگو سانامی کجاست میخام خودم ازش مراقبت کنم
جیمین:: بس کن سانو...خیلی دارم کوتا میام!
سانو:: میخوای چیکار کنی ها؟؟ کتکم بزنی؟! منو از اینجا بیرون کنی؟! یا...
جیمین:: خفه شو سانووو(با داد🗿)
شیومین زل زده بود بهشون و هیچی نمیگفت...انگار میخاست بدونه تهش چیه...
سانو:: ب..باشه،من از اینجا میرم،واسه همیشه...حیفه مادرم ک اشغالی مثله تورو بزرگ کرد!
بعدشم سانو با عصبانیت رفت...
شیومین و جیمین تنها موندن..
شیومین:: ببخشید..
بعدش شیومینم خاس بره
جیمین:: آدرس جایی ک سانامی هستشو میفرستم برات...سانو رو ببر ببینش
شیومین:: اوکی...خدافظ
شیومین رفت و جیمین تنهاتر موند
باز نشست رو کاناپه و سرشو بین دستاش گرفت..
پارت۸۸💜
ددی💜شوگره💜اجباریه من 💜
شیومین:: مطمئنی بزاره؟!
سانو:: منو میرسونی یا خودم برم؟؟
شیومین:: آخه قریونت برم تو این هوای سرد با این وضع...
سانو:: اوکی خودم میرم
سانو کیفشو برداشت و رفت سمت در ک شیومین پرید و دستشو گرفت...
شیومین:: خودم میبرمت
سانو:: خیلی خب...بریم
با همدیگه رفتن بیرون و سوار ماشین شدن
و راه افتادن برن شرکت جیمین...
..............................................................................
جیمین از اتاق کارش اومد بیرون و داشت درشو قفل میکرد ک...
سانو:: سلام اوپا
جیمین برگشت و ب سانو نگاهی انداخت...
جیمین:: سلام،خوبی؟!
سانو:: اوهوم،اومدم ببینمتون..حرف دارم
جیمین:: میگفتی من بیام پیشت
شیومین:: نمیزاره ک
جیمین:: بیا بریم داخل...
سانو:: میریم خونت
جیمین:: هوم؟! خونه؟!
سانو:: آره
جیمین:: اوکی،بریم!
سانو و شیومین و جیمین راه افتادن برن
شیومین:: ما با ماشین خودمون میایم
جیمین:: اوکی...
پرش زمانی
عمارت جیمین...
پیاده شدن و رفتن داخل
جیمین:: نمیشینین؟!
سانو:: چقد...د..دلم واسه اینجا..
شیومین:: بشین عزیزم
شیومین دست سانو رو گرفت و رفتن نشستن رو کاناپه
سانو:: جیمین پست فطرت چطور تونستی...
شیومین:: سااانو
جیمین:: بزار حرفشو بزنه..
سانو:: هق..هقق ا..ازت متنفر شدم مثل قبل،میدونی چرا؟! چون دوباره شدی همون آدمه قدیم،شدی همون بی احساسی که بازم حَوَس کرده اون دختره بی گناهو عذاب بده،تو...
جیمین:: خب! نوبت منه....من نمیخام یه خائ ن ک ث ی ف و تو خونم نگه دارم و بخشی از داراییم بشه مال اون...همش میشه مال بچم،حیفه بچم ک مادرش به ه ر ز س!
سانو:: درمورد اون درست حرف بزن لطفاً
جیمین:: فق حقیقتو...
سانو:: تو همیشه کوری هیچی از حقیقت نمیبینی و نمیدونی،حتی نمیخای باورش کنی
جیمین:: سانو...
سانو:: حالم ازت بهم میخوره بگو سانامی کجاست میخام خودم ازش مراقبت کنم
جیمین:: بس کن سانو...خیلی دارم کوتا میام!
سانو:: میخوای چیکار کنی ها؟؟ کتکم بزنی؟! منو از اینجا بیرون کنی؟! یا...
جیمین:: خفه شو سانووو(با داد🗿)
شیومین زل زده بود بهشون و هیچی نمیگفت...انگار میخاست بدونه تهش چیه...
سانو:: ب..باشه،من از اینجا میرم،واسه همیشه...حیفه مادرم ک اشغالی مثله تورو بزرگ کرد!
بعدشم سانو با عصبانیت رفت...
شیومین و جیمین تنها موندن..
شیومین:: ببخشید..
بعدش شیومینم خاس بره
جیمین:: آدرس جایی ک سانامی هستشو میفرستم برات...سانو رو ببر ببینش
شیومین:: اوکی...خدافظ
شیومین رفت و جیمین تنهاتر موند
باز نشست رو کاناپه و سرشو بین دستاش گرفت..
۱۵.۷k
۲۵ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.