عشق دوباره پارت ۷
-من یه دیقه برم اتاق بیام.
+اوک
من رفتم اتاق باکس و باز کردم و لباس هارو پوشیدم بالم لب زدم و رفتم پیش کوک .
+بیببب
-خوبه ؟
+خیلی خوبه چون تن توئه .
+میای بغلم ؟
رفتم بغل کوک .
منو گرفت بغلش و چسبوند به دیوار و لبم و بوسید خودمو ازش جدا کردم.
+چرا اینجوری کردی؟
-الان نه
+چرا؟
-نمیشه دیگهه
+اوک (با اخم )
رفت و نشست روی کاناپه
-قهر نکن دیگه
+....
-کوکییییی
+هااا؟
-ببخشید دیگه.
+چیزی که میخواستمو بهم ندادی
-اگه بدم آشتی میکنی ؟
+آره (با ذوق)
-رفتم نزدیکش و لبش رو بوسیدم.
منو گرفت بغلش و گذاشت روی کاناپه و لبم و بوسید و گاز گرفت که باعث شد طعم خون رو تو دهنم حس کنم .
بعد چند دقیقه ازم جدا شد و منو گرفت بغلش
+ببخشید که لبت رو گاز گرفتم
- .......
+ا.ت؟
-خوشم اومد (حاج خانم هر کی باشه خوشش میاد )
+(خنده)
من بلند شدم رفتم آشپز خونه . ی چیزی آوردم و یه فیلم باز کردم.
بعد ی ساعت فیلم تموم شد.
-کوک من خوابم میاد میرم بخوابم
+واقعا؟(با پوزخند)
-امشب نه.
+ا.ت؟
-کووووووووک
اومد منو برداشت و برد اتاق و در رو بست.
(دیگه خودتون تصور کنین)
صبح از خواب بیدار شدم. کوک هنوز خواب بود.
چشماشو باز کرد.زود خودمو زدم به خواب.
خندید و قلقلکم داد.
-نکنننننننن.
+چرا؟(باخنده)
-تو رو خدا بسه.
منو گرفت بغلش و سرم رو بوسید.
+درد داری ؟
-نه زیاد.
بعد چند دقیقه بلند شدم لباسامو عوض کردم و موهامو شونه کردم و رفتم صبحونه درس کنم.
صدای زنگ در رو شنیدم.
در رو باز کردم................
خوب بود؟
حمایت ؟
+اوک
من رفتم اتاق باکس و باز کردم و لباس هارو پوشیدم بالم لب زدم و رفتم پیش کوک .
+بیببب
-خوبه ؟
+خیلی خوبه چون تن توئه .
+میای بغلم ؟
رفتم بغل کوک .
منو گرفت بغلش و چسبوند به دیوار و لبم و بوسید خودمو ازش جدا کردم.
+چرا اینجوری کردی؟
-الان نه
+چرا؟
-نمیشه دیگهه
+اوک (با اخم )
رفت و نشست روی کاناپه
-قهر نکن دیگه
+....
-کوکییییی
+هااا؟
-ببخشید دیگه.
+چیزی که میخواستمو بهم ندادی
-اگه بدم آشتی میکنی ؟
+آره (با ذوق)
-رفتم نزدیکش و لبش رو بوسیدم.
منو گرفت بغلش و گذاشت روی کاناپه و لبم و بوسید و گاز گرفت که باعث شد طعم خون رو تو دهنم حس کنم .
بعد چند دقیقه ازم جدا شد و منو گرفت بغلش
+ببخشید که لبت رو گاز گرفتم
- .......
+ا.ت؟
-خوشم اومد (حاج خانم هر کی باشه خوشش میاد )
+(خنده)
من بلند شدم رفتم آشپز خونه . ی چیزی آوردم و یه فیلم باز کردم.
بعد ی ساعت فیلم تموم شد.
-کوک من خوابم میاد میرم بخوابم
+واقعا؟(با پوزخند)
-امشب نه.
+ا.ت؟
-کووووووووک
اومد منو برداشت و برد اتاق و در رو بست.
(دیگه خودتون تصور کنین)
صبح از خواب بیدار شدم. کوک هنوز خواب بود.
چشماشو باز کرد.زود خودمو زدم به خواب.
خندید و قلقلکم داد.
-نکنننننننن.
+چرا؟(باخنده)
-تو رو خدا بسه.
منو گرفت بغلش و سرم رو بوسید.
+درد داری ؟
-نه زیاد.
بعد چند دقیقه بلند شدم لباسامو عوض کردم و موهامو شونه کردم و رفتم صبحونه درس کنم.
صدای زنگ در رو شنیدم.
در رو باز کردم................
خوب بود؟
حمایت ؟
- ۸.۰k
- ۰۷ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۹)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط