عشق حاضر جواب منp59
- هعی رزی
برگشتو با دیدن من لبخند زدو گفت:
- چه خوشگل شدی آیو
- جون من؟
- باور کن!
لپشو کشیدمو گفتم:
- من دارم میرم بیرون البته با جمن شی گفتم در جریان باشی!
- باشه خوش بگذره
- دوست داری با ما بیای لاولی؟؟
اخ اخ اگه الان جمن اینجا بود مثل حیوون رم میکرد!
- نه برید خوش بگذره .
- اوکی
- اماده ای؟
گل بود گلابی خودش پرید وسط!
- بله ...
جمن- خب پس بریم .
با هم از عمارت زدیم بیرون! ... لامصب چه تیپی زده بعد میگن دخترا کرم میریزن!
زود تر از من رفت سوار یه پورشه ی مشکی شد! ای تو روحت! معلوم نیست چند تا ماشین داره؟
کنارش نشستم ...
- خب حالا میشه بگی میخوایم بریم کجا؟
لبخنده دختر کشی زد و گفت:
- زیاد حرف میزنی!
انگشت اشارمو به سمتش گرفتمو با عصبانیت گفتم:
- ببین اگه میخوای باهات را بیام سعی کن به من احترام بذاری فهمیدی؟
با مزه بهم نگام کردو گفت:
- باید فکر کنم ...
بعد از گفتن این جمله ماشینو سریع حرکت داد!
این خربزه که حرف نمیزد ولی خیلی دلم میخواست سر در بیارم که میخواد کدوم خراب شده ای منه یتیمو ببره؟!
یدفعه به سرم زد در داداشه ماشینشو ( منظورم همون داشبورد!) باز کردم ... انگار از کارم تعجب کرده بود
چون بعد چند لحظه تازه دهنشو افتتاح کرد:
- فضول تو به داشبورد ماشین من چیکار داری؟
خواستم یکم روی این بشرو کم کنم واسه همین گفتم:
- مگه تو دوست پسرم نیستی پس من باید تو رو چک کنم! تازه پارت دوم مربوط میشه به موبایلت! زود باش درش بیار!
پوزخند زدو گفت:
- ا ... اینجوریاست؟ اوکی عزیزم گوشیمم بهت میدم! چرا که نه؟
برگشتو با دیدن من لبخند زدو گفت:
- چه خوشگل شدی آیو
- جون من؟
- باور کن!
لپشو کشیدمو گفتم:
- من دارم میرم بیرون البته با جمن شی گفتم در جریان باشی!
- باشه خوش بگذره
- دوست داری با ما بیای لاولی؟؟
اخ اخ اگه الان جمن اینجا بود مثل حیوون رم میکرد!
- نه برید خوش بگذره .
- اوکی
- اماده ای؟
گل بود گلابی خودش پرید وسط!
- بله ...
جمن- خب پس بریم .
با هم از عمارت زدیم بیرون! ... لامصب چه تیپی زده بعد میگن دخترا کرم میریزن!
زود تر از من رفت سوار یه پورشه ی مشکی شد! ای تو روحت! معلوم نیست چند تا ماشین داره؟
کنارش نشستم ...
- خب حالا میشه بگی میخوایم بریم کجا؟
لبخنده دختر کشی زد و گفت:
- زیاد حرف میزنی!
انگشت اشارمو به سمتش گرفتمو با عصبانیت گفتم:
- ببین اگه میخوای باهات را بیام سعی کن به من احترام بذاری فهمیدی؟
با مزه بهم نگام کردو گفت:
- باید فکر کنم ...
بعد از گفتن این جمله ماشینو سریع حرکت داد!
این خربزه که حرف نمیزد ولی خیلی دلم میخواست سر در بیارم که میخواد کدوم خراب شده ای منه یتیمو ببره؟!
یدفعه به سرم زد در داداشه ماشینشو ( منظورم همون داشبورد!) باز کردم ... انگار از کارم تعجب کرده بود
چون بعد چند لحظه تازه دهنشو افتتاح کرد:
- فضول تو به داشبورد ماشین من چیکار داری؟
خواستم یکم روی این بشرو کم کنم واسه همین گفتم:
- مگه تو دوست پسرم نیستی پس من باید تو رو چک کنم! تازه پارت دوم مربوط میشه به موبایلت! زود باش درش بیار!
پوزخند زدو گفت:
- ا ... اینجوریاست؟ اوکی عزیزم گوشیمم بهت میدم! چرا که نه؟
- ۱.۸k
- ۲۳ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط