عشق حاضر جواب منp60

کلا هیچی نمیتونه این سنگه پا رو بسابه!‬
‫جیمین - راستی شیوید جون منم یه حساسیتایی دارم رو دوست دخترم!‬
‫با این که دلم میخواست فکشو بیارم کف ماشین ولی باز خونسرد گفتم:‬
‫- بگو عزیزم تا یادت نرفته!‬
‫- اول اینکه من دوست ندارم دوست دخترم به هیچ وجه تنها بره جایی ، دوم اینکه با دوستاش‬ ‫حق نداره جایی بره مگر اینکه من خودم باهاش باشم ، سوم ، هفته ای چهار بار گوشیشو چک‬ ‫میکنم اونم تازه مشخص نمیکنه دقیقا کی! ، چهارم اینکه رو حرفه من حرف نمیزنه! پنجم اینکه..‬
‫جیغ کشیدمو عصبی گفتم:‬
‫- بسه دیگه! ... (ادا شو در اووردم!) اول اینکه ، دوم اونکه ، سوم اینکه!‬
‫زد زیر خنده و گفت:‬
‫- چه زود کم اووردی کوچولو!‬
‫- دوست عزیز اب قعطه ، افتابه هم نداریم پس مراقب خودت باش!‬
‫- یه چیز دیگه زبونتم کوتاه کن میترسم برات گرون تموم شه!‬
توجهی بهش نکردمو توی داشبوردو گشتم! واقعا کمد اقای ووپی بود همه چی توش پیدا میشد!‬
‫انقدر گشتم تا به یه چیزه خوشمزه رسیدم! یه بسته شکلات اونم خارجکی! انقدر ذوق کرده بودم!‬
‫حتی یه درجه بیشتر از خری که بهش تیتاب دادن!‬
‫- اخ جوون!‬
‫جیمین زیر چشمی نگام کردو با عصبانیت گفت:‬
‫- آیو تو اونو نمیخوری بذارش سر جاش!‬
‫با پررویی گفتم:‬
‫- دوست دارم به تو چه!‬
‫داشتم بازش میکردم که بلند تر و عصبانی تر سرم داد زد:‬
‫- مگه با تو نیستم؟ گفتم بزارش سر جاش اون خوب نیست!‬
انقدر ترسیدم که اشک تو چشام جمع شد! بی فرهنگ ،‬
‫بی لیاقت! شکلاتو پرت کردم تو داشبوردو درشو محکم بستم و رومو ازش برگردوندم!‬
‫ایشاال سوسکا امشب بخورنت! میمون درختی! تخته سنگ بیوفته روت تخته بشی! سوزن بره تو‬ ‫(فکر بد نکنین بی تربیتا!) بره تو دستت!خشتکه شلوارت جلو همه پاره بشه باعث شادی بقیه بشه!‬ ‫...‬
‫داشتم دعا میکردم براش که یه دفعه نمیدونم چی شد که ماشینو نگه داشت و پیاده شد!‬
‫بیا حالا مستر شلغم معلوم نیست کجا تشریف بردن؟ ... خاک تو سره گدات کنم بشر! یه شوکلات‬ ‫چقدر ازت کم میکنه! ...‬
‫یه دفعه در ماشین باز شدو جیمین دوباره کنارم نشست ... یه پاکتم دستش بود! رومو کردم‬ ‫اونورو بهش محل ندادم! که صداش توگوشم پیچید:‬
‫- خانوم کوچولو قهری؟‬
‫سایلنت ...‬
‫- من ناز کشیم خوب نیستا ...‬
‫یه دفعه مشما یی که دستش بودو گذاشت روپامو گفت:‬
‫- اینم شوکلات نمیدونستم چه طعمی دوست داری از هر کدوم یه طعم گرفتم!‬
‫عصبانی گفتم:‬
‫- من همون شکلاتو میخواستم!‬
‫پوفی کردو عصبی گفت:‬
دیدگاه ها (۲)

عشق حاضر جواب منp61

عشق حاضر جواب منp62

عشق حاضر جواب منp59

عشق حاضر جواب منp58

پارت اولو خیلی طولانی گذاشتم شروع رمان :اگه طُ نباشی یکی د...

پارت ۳۲ات و جیمین میرن و دور میز میشینن ولی ات خیلی از جیمین...

نجات پروانه 🖤🦋پارت ۳که یهو یکی اومد داخل درو بست رومو برگردو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط