لرزه نشسته است به دست دعای تو
لرزه نشسته است به دست دعای تو
شد سر به زیر پیش همه مرتضای تو
حال تو بست دست مرا آن طناب نه
حالم گرفته است زحال و هوای تو
از داغ های هم من و تو پیر گشته ایم
تو می شوی فدای من و من فدای تو
دراین سه ماه زینبمان آب رفته است
از بس گرفته روزه برای شفای تو
گفتم بیا به خاطر من پشت در نرو
رفتی شکست قلب من و دنده های تو
بانوی من جوانی من زندگی من
از خانه ام نرو که نیفتم به پای تو
دارد ز آسمان ملک الموت می رسد
کم می شود زشهر مدینه صفای تو
شد سر به زیر پیش همه مرتضای تو
حال تو بست دست مرا آن طناب نه
حالم گرفته است زحال و هوای تو
از داغ های هم من و تو پیر گشته ایم
تو می شوی فدای من و من فدای تو
دراین سه ماه زینبمان آب رفته است
از بس گرفته روزه برای شفای تو
گفتم بیا به خاطر من پشت در نرو
رفتی شکست قلب من و دنده های تو
بانوی من جوانی من زندگی من
از خانه ام نرو که نیفتم به پای تو
دارد ز آسمان ملک الموت می رسد
کم می شود زشهر مدینه صفای تو
- ۲۳۴
- ۳۰ بهمن ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط