دکلمه

دکلمه :
آن ﻟﺤﻈﻪ ﻛﻪ از ﻧـﻴﺎز اﻧﺴﺎن
دارد ﻧﻪ ﻛﻢ از ﻫﻮای ﺣﻴﻮان
ﻳﻚ داﻧﻪی ﮔـﻨﺪم ﻃﻼﻳﻲ
از ﺗـﺸﺖ ﻃﻼ ﮔﺮاﻧـﺒﻬﺎ ﺗﺮ
در ﺣﺎدﺛﻪﻫﺎی ﻧﺎﮔﻬﺎﻧﻲ
ﺳﺎﻟﻢ ز ﻣﺮﻳﺾ ﻣﺒﺘﻼﺗﺮ
آﺳﻮده ﻣﺒﺎش ﻛﻪ ﺑﻲ ﻧﻴﺎزی
ﻳـﻚ آنِ دﮔـﺮ ﭘﺮ از ﻧﻴﺎزی
آﻧﺠﺎ ﻛﻪ ﺗﻮ ﻓﺮﻋﻮن زﻣﺎﻧﻲ
در ﺗـﻴـﺮ رس ﺑـﺎد خزانی...
# سیاوش قمیشی
دیدگاه ها (۲)

ﻗﺼﻪی ﻣﻦ و ﻏـﻢ ﺗﻮ ﻗﺼﻪی ﮔﻞ و ﺗﮕﺮﮔﻪﺗﺮس ﺑﻲ ﺗﻮ زﻧﺪه ﺑﻮدن ﺗﺮس ﻟـﺤﻈ...

دست نوشته ای برای او...تو برایم همه بودی و من برایت هیچ...من...

چه دردیست در میان جمع بودنولی در گوشه ای تنها نشستنبرای دیگر...

این پست تقدیم به همه دوستای با معرفتم که کنارم بودنصوبهم یاد...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط