ارباب و برده p¹

سلام من پارک ات هستم ۱۹ سالمه و با پدر و مادرم زندگی میکنم من یه پدر دارم که اصلا به ما توجه نمیکنه ما وضع مالیمون خیلی خوب نیست
سلام من کیم تهیونگ هستم ۲۱ سالمه من خیلی خیلی پولدارم
ات ویو:
از خواب بلند شدم رفتم دست و صورتمو شستم رفتم پایین
ات:سلام مامانی
م.ات:سلام دخترم
ات:بابا کجاست ؟
من.ات: لابد رفته بار مگه نمیشناسیش
ات:اووو درسته
ات :به به صبحونه پنکیک درست کردی
م.ات:اره دخترم بخور
بعد از تموم شدن غذا ات رفت کافه
ات:سلام خره
میا:سلام ازگَل
ات:من برم سفارش بگیرم
پرش زمانی به بعد کافه
ات:سلام من اومدم
ات ویو:
تا رسیدم دیدم مامانم داشت گریه میکرد بابامم رو به من داشت نگاهم میکرد و خوشحال بود اینکه عادیه
ات:چیشده
ب.ات:توله سگ پاشو وسایلتو جمع کن یکی میاد مبرتت
ات:چ.چ.چی
ب.ات:گمشو دیگه(دااااااد)
ات با گریه وسایلشو گذاشت توی چمدون اومد پایین
بعد از چند مین دیدم یه پسریه خیلی خیلی خوشتیپ اومد بیرون و بازوی منو گرفت و بردم و به بابامم پول داد
ته:هی دختره
ات: بله
(شده انگار این اهنگه هی دختره بله شوهر داری نخیر😂😑)
ته :اسمت چیه
ات:(اسمت چیه گل پری لعنت بر ذهن مریض😂) اسمم ات هست
ته:منم اسمم تهیونگه (نه اسمش سعید اسایشه ایش این مغز من ول کن نیست😂)
تو راه هیچ حرف رد و بدل نشد

برای پارت بعدی کیوتام فقط 20 لایک و فالور ها 110 و هر چقدر کامنت تونستید بزارید کافیه