پارت دیوانه وار عاشق
پارت۱ [دیوانه وار عاشق]
ات: سلام من ات هستم ۱۸ سالمه و تو کره جنبی زندگی میکنم من ایرانی اصیلم ولی چون پدرم مافیاست به کره اومدیم
جونگ کوک: سلام من جونگ کوک هستم ۲۴ سالمه تو کره زندگی میکنم پدر و مادرم رو از دست دادم و مافیام
(فردا صبح)
ات: با آلارم گوشیم از خواب بیدار شدم مثل همیشه باید میرفتم مدرسه از مدرسه متنفرممممم( فقط تو نیستی سیسی ما همه از مدرسه تنفر داریم) رفتم یه دوش مینی گرفتم و اومدم بیرون موهام رو شونه کردم یه روتین پوستی انجام دادمو فرمت رو پوشیدم و رفتم پایین
+م ات:(مامان ات) صبح بخیر دخترم بیا صبحانه بخور
×ب ات:( بابای ات) صبح بخیر دخترم
_ات: سلام صبح بخیر باشه الان میام صبحانه میخورم
(چند مین بعد)
ب ات: دخترم سرویست منتظره فقط حواست باشه تو مدرسه اذیت نکنی وگرنه تنبیهی
ات: چشم بابا
(تو مدرسه )
یه دختری:( ناشناخته) هه هه دختری ترسو حالا جرعت داری بیا جلو وسایلت رو بگیر (قلدر مدرسه وسایل ات رو گرفته)
نویسنده: خودم) از اونجایی که بابای ات بهش گفته تو مدرسه کاری نکنه وگرنه تنبیه و باباش زیادی سخت گیره و چون مافیاست ات داخل مدرسه ساکت و آروم و خجالتیه و کاریش نمیشه کرد
ات:............
اون دختره: ترسووووو
ناشناس: وسایلش رو پس بده
اون دختره: اون وقت شما کی باشی؟
ناشناس: مگه به تو ربطی داره وسایلش رو بده میگم
دوست اون دختره: یه جین این کراش کل مدرسه ست پسر خوشگله ست
یه جین: ( همون دختره) عه
خب باشه وسایلش رو میدم وای تو باید با من دوست شی
ناشناس: مجبور نیستم ( دست ات رو گرفت بعد رفت)
____________________________________________
حمایتتتت تا پارت بعد ۱۰ لایک ۱۰ کامنت ولی واسه شما فرشته ها میزارم اگه حمایت هم نکنين☆♡
ات: سلام من ات هستم ۱۸ سالمه و تو کره جنبی زندگی میکنم من ایرانی اصیلم ولی چون پدرم مافیاست به کره اومدیم
جونگ کوک: سلام من جونگ کوک هستم ۲۴ سالمه تو کره زندگی میکنم پدر و مادرم رو از دست دادم و مافیام
(فردا صبح)
ات: با آلارم گوشیم از خواب بیدار شدم مثل همیشه باید میرفتم مدرسه از مدرسه متنفرممممم( فقط تو نیستی سیسی ما همه از مدرسه تنفر داریم) رفتم یه دوش مینی گرفتم و اومدم بیرون موهام رو شونه کردم یه روتین پوستی انجام دادمو فرمت رو پوشیدم و رفتم پایین
+م ات:(مامان ات) صبح بخیر دخترم بیا صبحانه بخور
×ب ات:( بابای ات) صبح بخیر دخترم
_ات: سلام صبح بخیر باشه الان میام صبحانه میخورم
(چند مین بعد)
ب ات: دخترم سرویست منتظره فقط حواست باشه تو مدرسه اذیت نکنی وگرنه تنبیهی
ات: چشم بابا
(تو مدرسه )
یه دختری:( ناشناخته) هه هه دختری ترسو حالا جرعت داری بیا جلو وسایلت رو بگیر (قلدر مدرسه وسایل ات رو گرفته)
نویسنده: خودم) از اونجایی که بابای ات بهش گفته تو مدرسه کاری نکنه وگرنه تنبیه و باباش زیادی سخت گیره و چون مافیاست ات داخل مدرسه ساکت و آروم و خجالتیه و کاریش نمیشه کرد
ات:............
اون دختره: ترسووووو
ناشناس: وسایلش رو پس بده
اون دختره: اون وقت شما کی باشی؟
ناشناس: مگه به تو ربطی داره وسایلش رو بده میگم
دوست اون دختره: یه جین این کراش کل مدرسه ست پسر خوشگله ست
یه جین: ( همون دختره) عه
خب باشه وسایلش رو میدم وای تو باید با من دوست شی
ناشناس: مجبور نیستم ( دست ات رو گرفت بعد رفت)
____________________________________________
حمایتتتت تا پارت بعد ۱۰ لایک ۱۰ کامنت ولی واسه شما فرشته ها میزارم اگه حمایت هم نکنين☆♡
- ۸۱۱
- ۱۹ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط