پارت ۲۲ : بلند شدم و روی مبل نشستم جونگ کوک رو به روم بود
پارت ۲۲ : بلند شدم و روی مبل نشستم جونگ کوک رو به روم بود یک لبخند کجی زد . خندیدم گفتم : چیه چرا لبخند کج میزنی ؟؟ جونگ کوک ساعد دستاش و روی زانو هاش گذاشت و گفت : میخوام بهت خیره بشم من : دلیلش چیه ؟؟ جونگ کوک : وا چیه میخوام بهت خیره شم مشکلی داری ؟ من : نه بهم خیره شو ولی بگو به کجام خیره شدی جونگ کوک : به چشمات خیره شدم تا چند دقیقه نگام کرد و بلند شد و گفت : خب حالا که حالت خوبه من میرم خونه ام . من بلند شدم و گفتم : باشه برو جونگ کوک بدون خداحافظی رفت . یکم جلو رفتم و درو بستم به در تکیه دادم و یک اوفی کشیدم و گفتم : دوباره من تو خونه تنهام . یکم فکر کردم و گفتم : امممممم میتونم برم پیش جیمین آره میتونم رفتم تو اتاق و لباس آبی تیره که دکمه داش رو پوشیدم با همون شلوار بعد کیفم و برداشتم و رفتم بیرون هوا ابری بود و خیابون ها خیس بودن گوشیمو برداشتم و به وی پیام دادم من : سلام میتونی اتاق جیمین و بگی ؟؟ وایسادم جواب نداد هندزفری و از تو کیفم در آوردم و آهنگ گوش کردم و رفتم بیمارستان اونجا یکم شلوغ بود برای همین گوشیمو در آوردم وی پیام داده بود وی : سلام خوبی ؟؟ آره طبقه دوم سمت راست آخرین اتاق دست چپ من : ممنون رفتم اتاق جیمین که دیدم جیهوپ کنارش نشسته با دیدن من بلند شد و سلام کرد منم گفتم : سلام .تو چشام نگا کرد خیلی قیافه مظلومی داشت . خیلی آروم رفتم پیش جیمین لبه تخت نشستم و به جیهوپ نگا کردم و گفتم : بشین . هیچی نگفت معلوم بود که خیلی پشیمونه گفتم : چرا قیافت این طوریه ؟ . بازم چیزی نگفت من سمت چپ جیمین بودم و اون سمت راست دست راستمو روی پیشانی جیمین گذاشتم و با مهربونی گفتم : میدونی امروز خیلی عجیب بود بطور ...... نزاشت حرفمو کامل کنم.
۸۲.۹k
۲۵ شهریور ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.