part۳
part۳
وقتی ات تو خونه بود یون بیول میاد موی ات رو میکشه
یون بیول: یاااااااا چرا با دوست پسر قبلیم ازدواج کردییی
ات: خب ب ط چههههه خودت میگی دوست پسر قبلیییی
ات: اجوما به تهیونگ زنگ بزننننننننن
اجوما: باشه
یون بیول: همین الان ازش طلاق بگیرررررر
ات: نمیخواممممم مگ دستت تو هسسسس؟!
یون بیول: یکاری میکنم ک زندگیتون خراب بشه فهمیدییییی
ات: نمیتونییییی تهیونگ عاشقمهههههه
داشتن اینکاررو میکردن ک تهیونگ از راه میرسه
و یون بیول همین تهیونگ رو میبینه سر ات رو میزنه به کابینت
تهیونگ: یااااااااا مادر بچ چیکار کردی با زنمممممممم
یون بیول: حالا شوهرم میشی؟!
تهیونگ: خفه شووووووو بچچچچچج
و یون بیول با گریه رفت
تهیونگ: یااا ات پاشووو ات چشاتو باز کنن اتت تهیونگو تنها نزاررر
تهیونگ ات رو برد بیمارستان و دکتر گفت چیزی نیس ولی اما اگ دیرتر میاوردینش میمرد(البته دور از جونتون)
تهیونگ: اومم باشه
دکتر: بهوش اومد میرین پیششون؟!
تهیونگ: آره میرم
تهیونگ: ات
ات: جانم
تهیونگ: اون زنیکه چ بلایی سرت اورد؟!
ات: هیچی موهامو کشید و سرمو زد ب کابینت
تهیونگ: دارم براش
ات: میخای چیکار کنی؟!
تهیونگ: بعدن میفهمی
ات: نه اون فکری ک تو ذهنته
تهیونگ: چرا همون فکر هس
ات: نهههه
تهیونگ: آره
تهیونگ رفت پیش یون بیول و اونو تا حد مرگ زد توری ک یون بیول بیهوش شد
ات خوب شد و مرخص شدن
(یک هفته بعد)
یون بیول به ات زنگ زد و گفت
یون بیول: ات یکاری میکنم تا زندگیت خراب بشه
یون بیول: یه عکسی ازت دارم ک یه پسررو بغل کردی و همونم برا تهیونگ میفرستم
ات: چ....چییی؟! من اینکاررو نکردممم قطعن تهیونگگ اینو باور نمیکنهههه
یون بیول: چرا میکنه خوبشم قبول میکنه
یون بیول: و اگر این عکسو براش بفرستم ازت طلاق میگیره میاد با من
ات: خفه شووووووو
یون بیول: دیدی نمیتونی کاری بکنی؟!
یون بیول عکس رو برای تهیونگ فرستاد و تهیونگ عصبانی اومد خونه
تهیونگ: این کیههههههههههههه؟!(با داد)
ات همین اومد توضیح بده تهیونگ رفت بیرون با یه دختر اومد
ات دید ک تهیونگ اومد خوشحال اومد پیشش ولی دید با یه دختر اومد
دختر: اوپاا این کیه؟!
تهیونگ: هیچی یه زن خیناتکاره
ات همین این جمله رو شنید با گریه رفت بالا همین ک رفت بالا تهیونگ دید صدای جیغ میاد تهیونگ با عجله رفت بالا دید که
شرط: ۴۰ تا کامنت
دوستون میدارم فرزندانم
وقتی ات تو خونه بود یون بیول میاد موی ات رو میکشه
یون بیول: یاااااااا چرا با دوست پسر قبلیم ازدواج کردییی
ات: خب ب ط چههههه خودت میگی دوست پسر قبلیییی
ات: اجوما به تهیونگ زنگ بزننننننننن
اجوما: باشه
یون بیول: همین الان ازش طلاق بگیرررررر
ات: نمیخواممممم مگ دستت تو هسسسس؟!
یون بیول: یکاری میکنم ک زندگیتون خراب بشه فهمیدییییی
ات: نمیتونییییی تهیونگ عاشقمهههههه
داشتن اینکاررو میکردن ک تهیونگ از راه میرسه
و یون بیول همین تهیونگ رو میبینه سر ات رو میزنه به کابینت
تهیونگ: یااااااااا مادر بچ چیکار کردی با زنمممممممم
یون بیول: حالا شوهرم میشی؟!
تهیونگ: خفه شووووووو بچچچچچج
و یون بیول با گریه رفت
تهیونگ: یااا ات پاشووو ات چشاتو باز کنن اتت تهیونگو تنها نزاررر
تهیونگ ات رو برد بیمارستان و دکتر گفت چیزی نیس ولی اما اگ دیرتر میاوردینش میمرد(البته دور از جونتون)
تهیونگ: اومم باشه
دکتر: بهوش اومد میرین پیششون؟!
تهیونگ: آره میرم
تهیونگ: ات
ات: جانم
تهیونگ: اون زنیکه چ بلایی سرت اورد؟!
ات: هیچی موهامو کشید و سرمو زد ب کابینت
تهیونگ: دارم براش
ات: میخای چیکار کنی؟!
تهیونگ: بعدن میفهمی
ات: نه اون فکری ک تو ذهنته
تهیونگ: چرا همون فکر هس
ات: نهههه
تهیونگ: آره
تهیونگ رفت پیش یون بیول و اونو تا حد مرگ زد توری ک یون بیول بیهوش شد
ات خوب شد و مرخص شدن
(یک هفته بعد)
یون بیول به ات زنگ زد و گفت
یون بیول: ات یکاری میکنم تا زندگیت خراب بشه
یون بیول: یه عکسی ازت دارم ک یه پسررو بغل کردی و همونم برا تهیونگ میفرستم
ات: چ....چییی؟! من اینکاررو نکردممم قطعن تهیونگگ اینو باور نمیکنهههه
یون بیول: چرا میکنه خوبشم قبول میکنه
یون بیول: و اگر این عکسو براش بفرستم ازت طلاق میگیره میاد با من
ات: خفه شووووووو
یون بیول: دیدی نمیتونی کاری بکنی؟!
یون بیول عکس رو برای تهیونگ فرستاد و تهیونگ عصبانی اومد خونه
تهیونگ: این کیههههههههههههه؟!(با داد)
ات همین اومد توضیح بده تهیونگ رفت بیرون با یه دختر اومد
ات دید ک تهیونگ اومد خوشحال اومد پیشش ولی دید با یه دختر اومد
دختر: اوپاا این کیه؟!
تهیونگ: هیچی یه زن خیناتکاره
ات همین این جمله رو شنید با گریه رفت بالا همین ک رفت بالا تهیونگ دید صدای جیغ میاد تهیونگ با عجله رفت بالا دید که
شرط: ۴۰ تا کامنت
دوستون میدارم فرزندانم
۱۲.۱k
۳۱ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.