Oct 30, 2021
داستان این مجسمه هلندی رو شما بهتر از مردم هلند میدونین. آمریکایی ها هم همینطور. آخه این خانم مِری مِیپس، نویسنده آمریکایی بوده که داستان معروف و خیالی این پسر رو نوشته. داستان هانس برینکر، یا به قول شما پترس فداکار.
ولی وقتی پسر بزرگم حسین تو دبستان ایران این داستان رو میخوند، براش مهم نبود که این قهرمان هانس بوده یا پترس. واقعی بوده یا خیالی. یا اینکه اصلا میشه با یه انگشت تو خاکریز، جلوی یه سیل رو گرفت یا نه! مهم این بوده که یه نوجوون تنها، تو یه شب سرد، تلاش کرده سرزمینش رو آب نبره. همون مفهوم فداکاری که تقریبا همه از هر فرهنگی زیباییش رو درک میکنن
حالا تصور کنین داستان واقعیه و بجای مردم هلند، جون یه ملت دیگه در خطره. بجای یه باریکه آب، این تانکهای دشمنه که وارد سد دفاعی کشور شده. و اسم قهرمان داستان هانس نیست. حسینه!
آیا حالا هنوز زیبایی فداکاریش رو میبینیم؟ یا بجاش احتمال انفجار تانک با نارنجک رو به چالش میکشیم؟
پشت هر دو داستان زیبا اما ، یه حقیقت دردناکه. تو هر دو، چون یه سری از آدم بزرگها وظیفه شون رو انجام ندادن، به دخالت یه نوجوون نیاز شده. اون هلندیهای بزرگسالِ مسول سد کدوم ... بودن که بخاطر نظارت نکردنشون ممکن بود همه غرق بشن؟ کدوم خیانتکارا میخواستن ایران رو بی دفاع ببینن و حتی جنگنده های آمریکایی رو پس بدن؟
جواب هر چی که باشه حالا دیگه مهم نیست. دیگه دشمن لب مرزه! پای زن و مرد و پیر و جوون وسطه! یا باید یه اعتقادی داشته باشی به یه دینی، غیرتی، ناموسی، یا هر چیزی که ارزش جون دادن داشته باشه. یا اون باریکه، یه سیل میشه و اون تانک، یه پرچم فتح روی بلندیهای وطنت. شاید یک آن کشته بشی. شاید یک عمر اسیر.
البته به قول یونسیف جای بچه ها تو جنگ نیست. حرف متین و عالی! ولی متاسفانه "بچه" هایی هستن که انگشت کردن تو سوراخ سد واسه نجات کشورشون کافی نیست. اونهایی که باباهاشون دست خالین ولی همه دنیا به دشمناشون اسلحه داده. همون بچه هایی رو میگم که به برکت سکوت و قطعنامه های بیجای سازمان ملل، راهی بجز دفاع و مدافعی بجز خدا ندارن. البته میشد بمونن و از بمباران خونه و مدرسه و بیمارستان هم جون سالم بدر ببرن. اما این "بچه ها" درکشون از بعضی اساتید دانشگاه و غیرتشون از بعضی مسولین بیشتره. اونها میرن واسه دفاع تا یه روزی یه دیگرانی با خیالت راحت دور هم بشینن و بجای حمله به دشمن این بزرگمردان کوچک، به باورهاشون حمله کنن. همه دنیا رو هم اگه آب ببره، بعضی رو خواب خواهد برد... امّا #آینده_ما_روشن_به_فهمیده_هاست
ولی وقتی پسر بزرگم حسین تو دبستان ایران این داستان رو میخوند، براش مهم نبود که این قهرمان هانس بوده یا پترس. واقعی بوده یا خیالی. یا اینکه اصلا میشه با یه انگشت تو خاکریز، جلوی یه سیل رو گرفت یا نه! مهم این بوده که یه نوجوون تنها، تو یه شب سرد، تلاش کرده سرزمینش رو آب نبره. همون مفهوم فداکاری که تقریبا همه از هر فرهنگی زیباییش رو درک میکنن
حالا تصور کنین داستان واقعیه و بجای مردم هلند، جون یه ملت دیگه در خطره. بجای یه باریکه آب، این تانکهای دشمنه که وارد سد دفاعی کشور شده. و اسم قهرمان داستان هانس نیست. حسینه!
آیا حالا هنوز زیبایی فداکاریش رو میبینیم؟ یا بجاش احتمال انفجار تانک با نارنجک رو به چالش میکشیم؟
پشت هر دو داستان زیبا اما ، یه حقیقت دردناکه. تو هر دو، چون یه سری از آدم بزرگها وظیفه شون رو انجام ندادن، به دخالت یه نوجوون نیاز شده. اون هلندیهای بزرگسالِ مسول سد کدوم ... بودن که بخاطر نظارت نکردنشون ممکن بود همه غرق بشن؟ کدوم خیانتکارا میخواستن ایران رو بی دفاع ببینن و حتی جنگنده های آمریکایی رو پس بدن؟
جواب هر چی که باشه حالا دیگه مهم نیست. دیگه دشمن لب مرزه! پای زن و مرد و پیر و جوون وسطه! یا باید یه اعتقادی داشته باشی به یه دینی، غیرتی، ناموسی، یا هر چیزی که ارزش جون دادن داشته باشه. یا اون باریکه، یه سیل میشه و اون تانک، یه پرچم فتح روی بلندیهای وطنت. شاید یک آن کشته بشی. شاید یک عمر اسیر.
البته به قول یونسیف جای بچه ها تو جنگ نیست. حرف متین و عالی! ولی متاسفانه "بچه" هایی هستن که انگشت کردن تو سوراخ سد واسه نجات کشورشون کافی نیست. اونهایی که باباهاشون دست خالین ولی همه دنیا به دشمناشون اسلحه داده. همون بچه هایی رو میگم که به برکت سکوت و قطعنامه های بیجای سازمان ملل، راهی بجز دفاع و مدافعی بجز خدا ندارن. البته میشد بمونن و از بمباران خونه و مدرسه و بیمارستان هم جون سالم بدر ببرن. اما این "بچه ها" درکشون از بعضی اساتید دانشگاه و غیرتشون از بعضی مسولین بیشتره. اونها میرن واسه دفاع تا یه روزی یه دیگرانی با خیالت راحت دور هم بشینن و بجای حمله به دشمن این بزرگمردان کوچک، به باورهاشون حمله کنن. همه دنیا رو هم اگه آب ببره، بعضی رو خواب خواهد برد... امّا #آینده_ما_روشن_به_فهمیده_هاست
۳۶.۳k
۲۸ آبان ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.