با دستهایت به بالا پرت میشدم
با دستهایت به بالا پرت میشدم
و در آغوشت سقوط میکردم...
و بدون آنکه خود بدانم چون خدایی مراقبم بودی...
چون خدایی در خانه، پارک و مدرسه...
حال دیگر آسوده باش مادر...
شاید توان لبخندی چون لبخند کودکیهایم
به لبهایت نقش بستنم را نیست...
اما با صداقت مادری ات
سرباز پیری ات خواهم بود...
#فرامرز_فرحمهر
و در آغوشت سقوط میکردم...
و بدون آنکه خود بدانم چون خدایی مراقبم بودی...
چون خدایی در خانه، پارک و مدرسه...
حال دیگر آسوده باش مادر...
شاید توان لبخندی چون لبخند کودکیهایم
به لبهایت نقش بستنم را نیست...
اما با صداقت مادری ات
سرباز پیری ات خواهم بود...
#فرامرز_فرحمهر
- ۲۱۴
- ۱۲ آذر ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۲۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط