من از پنجره ام
من از پنجرهام
جشن غروب را دیدهام سرِ تپههای دور
گاه مثل یک سکه
یک تکه آفتاب میان دستهای من میسوخت
تو را از ته دل به یاد میآوردم،
دلی فشرده به غم،
غمی که آشنای توست...
#ستایش_قلب_سربی
جشن غروب را دیدهام سرِ تپههای دور
گاه مثل یک سکه
یک تکه آفتاب میان دستهای من میسوخت
تو را از ته دل به یاد میآوردم،
دلی فشرده به غم،
غمی که آشنای توست...
#ستایش_قلب_سربی
۱۲.۹k
۲۸ مرداد ۱۴۰۱