من از پنجرهام

من از پنجره‌ام
جشن غروب را دیده‌ام سرِ تپه‌های دور
گاه مثل یک سکه
یک تکه آفتاب میان دست‌های من می‌سوخت
تو را از ته دل به یاد می‌آوردم،
دلی فشرده به غم،
غمی که آشنای توست...

#ستایش_قلب_سربی
دیدگاه ها (۰)

وحشت ازعشق ڪه نه،                          ترسم ازفاصله هاست...

مراکجایِخیالِبی خیالتنشانده ای!؟#ستایش_قلب_سربی

هـر شـب فـانوسے از غـم غـربت بہ ســاحل میبرم... شـاید گمشده ...

.سر رشتهٔ شادیست خیال خوش توسرمایهٔ گرمیست مها آتش توهرگاه ک...

محتاجم …به خدایی که دستانش ، داستان عشق استنامش ، تعبیر یک ر...

سلام!حال همه ما خوب استملالی نیست جز گم شدن گاه به گاه خیالی...

به یاد سلمان هراتی، قیصرامین پور و طاهره صفارزاده

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط