به شکلهای غریبی دلتنگم

به شکل‌های غریبی دلتنگم‌‌‌؛
گاهی شبیه گندمزاری
که خواب داس‌ها را می‌بیند
گاهی چنان کوچه‌ای
که انتهایش به دریا نمی‌رسد
و گاهی همانند کلماتی
که شعر نمی‌شوند.

سیامک‌تقی‌زاده
دیدگاه ها (۰)

__دوباره مینویسمت ..کنارِ بیت آخرموچکه چکه می چکم...به سطر ه...

༅࿇༅═════════‎‌‌‌‌‌‌┅─در کوچۀ شعر تو همیشه خبرے هستعشقی ، سفر...

میان من و تو به همان اندازه فاصله هستکه میان ابرهایی که در آ...

__خاطره از چیزی که فکر می‌کنی به یاد موندنی‌تره .مهم نیست چن...

سلام!حال همه ما خوب استملالی نیست جز گم شدن گاه به گاه خیالی...

"همزن " و "آبمیوه گیری" ام را از هم جدا کردم .زن و شوهرند و ...

چپتر ۱ _ دختر یتیمعصر بود. سایه دیوار های بلند و ترک خورده ی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط