آقا سلام روضه مادر شروع شد

▪️آقا سلام، روضه مادر شروع شد

▪️باران اشک های مکرر شروع شد

▪️آقا اجازه هست بخوانم برایتان

▪️این اتفاق از دم یک در شروع شد

▪️تا ریشه های چادر خاکی مادرت

▪️آتش گرفت،روضه معجر شروع شد

▪️فریادهای مادر پهلو شکسته ات

▪️تا شد فشار در دو برابر شروع شد

▪️این ماجرا رسید به آنجا که نیمه شب

▪️بی اختیار گریه حیدر شروع شد

▪️وقتی رسید قصه به اینجای شعر من

▪️ایام خانه داری دختر شروع شد ...

▪️دختر رسید تا خود آن لحظه ای که ظهر

▪️یک ماجرا به قافیه سر شروع شد
دیدگاه ها (۲)

.. خبر توطئه ی #نبشِ_قبور آمده است. آری عمار، چو پیکی، به حض...

بیا آفتابِ پسِ ابر، تاتموم شِه غروبایِ دلواپسییه حسّی همش دا...

.فتاده شانه باز هم از دست لاغرت شرمنده ای دوباره زگیسوی دختر...

#یا_مهدی.بی تو .تمام اهل قیامت .رفوزه اند..ای نمره قبولی دنی...

رمان: زخم عشقِ توپـارت اول🙇🏻‍♀️💓︵᷼⏜۪۪۪︵۫۫۫ʾ۪۫ׄ︵᷼︵᷼⏜۪۪۪︵۫۫۫ʾ۫...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط