لب من عطر تو را دارد و من می ترسم

لب من عطر تو را دارد و من می ترسم
نکند مادرم از بوسه ی مان بو ببرد

اگر امشب بت من دست به ابرو ببرد
خبر مرگ مرا باد به هر سو ببرد

هر کسی شعر به چشمان تو تقدیم کند
مثل این است که رقاصه به باکو ببرد

سر مویی اگر از حسن تو معلوم شود
سر انگشت زیاد است که چاقو ببرد!

روسری های تو باعث شده زنبور عسل
جای گل حسرت و اندوه به کندو ببرد

لب من عطر تو را دارد و من می ترسم
نکند مادرم از بوسه ی مان بو ببرد

باز هم خیره به عکست شده ام تا شاید
این سری چشم تو را چشم من از رو ببرد 

دیدگاه ها (۱)

دوست دارم ساعتی با چشم تو خلوت کنمدر کنارت جا بگیرم با لبت ص...

خــــــــــــــــدایا من بخــــاطره تو بـــــاورش کردم ...چو...

دستانت را می‌گیرمو آرام در گوشت می‌گویم:دوستت دارم...سیب‌های...

به خودت تکیه کن!به چشمهایت ؛که سنگینیِ هر دردی را سبک می کنن...

عاشقانه های شبنم

🌱🍒پیکر تراش پیرم و با تیشه ی خیالیک شب تو را ز مرمر شعر آفری...

پارت : ۳۰

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط