بغضم به فریادم برس آرام ویران میشوم
بغضم به فریادم برس آرام ویران میشوم
در این سرای بی کسی هر روز نالان میشوم
گفتم زمانی بگذرد دردم فروکش میکند
با هر نسیم خاطره انگار طوفان میشوم
غربت ز هر دیوار و در صد حلقه بر در میزند
آخر شبی من بی خبر سر به بیابان میشوم
تا کی کنم پنهان زخلق این گریه های تلخ را
هر شب شبیه ابرها پنهانی گریان میشوم
آشوب میگیرد مرا وقتی کنارم نیستی
همچون سیه مویی ز باد هردم پریشان میشوم
یاد تو در آغوش من آتش به جانم میزند
اشکم چه رقصی میکند وقتی که "باران" میشوم
در این سرای بی کسی هر روز نالان میشوم
گفتم زمانی بگذرد دردم فروکش میکند
با هر نسیم خاطره انگار طوفان میشوم
غربت ز هر دیوار و در صد حلقه بر در میزند
آخر شبی من بی خبر سر به بیابان میشوم
تا کی کنم پنهان زخلق این گریه های تلخ را
هر شب شبیه ابرها پنهانی گریان میشوم
آشوب میگیرد مرا وقتی کنارم نیستی
همچون سیه مویی ز باد هردم پریشان میشوم
یاد تو در آغوش من آتش به جانم میزند
اشکم چه رقصی میکند وقتی که "باران" میشوم
۱.۵k
۲۲ آذر ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.