★عشقی که بهم دادی★
★عشقی که بهم دادی★
پارت ۲۳....
بعد از پوشیدن لباساش چیزی در گوش جیمین زمزمه کرد و با پوزخندی بیرون رفت.
_بعدا ادامش میدیم بیبی
جونگهیون: تمینا الان باید چیکار کنیم؟
همشون توی عمارت لی جمع شده بودن.
گیج بودن؛ چطور امکان داشت آدمی مثل تائو به جیمین خدمت کنه؟!
تمین: مین یونگی
فقط اون میتونست برای نابود کردن جیمین کمکش کنه.
کی: چیکار میخوای باهاش بکنی؟
تمین: کاری میکنم عاشق من بشه بعد آروم آروم جیمین نابود میشه.
جونگهیون و کی نگاهی بهم انداختن.
جونگهیون: چطوری؟
تمین: حالا میبینیم من لی تمینم.
با لبخند پر غروری گفت.
همون لحظه (دفتر یونگی)
چانیول: قربان انگار لی تمین نقشه های جدیدی ریخته.
_چی هست؟
چانیول: میخواد شما رو عاشق خودش کنه و از دست جیمین خلاص بشه.
یونگی پوزخندی زد.
عاشق تمین بشه؟ معلومه که نمیشه!
عاشق اون بشه و از دست جوجه اش خلاص بشه؟ میکشتش.
_خبر جدیدی از سی وون نیست؟
چانیول: نه قربان اونم داره تلاش میکنه شمارو کنار بزنه.
_عوضیا چطور انقدر به خودشون مطمئنا؟
یونگی لبخند ترسناکی کرد.
_هنوزم حواست بهشون باشه فعلا بزار از این خوشحالی لذت ببرن.
+یونگی چش شده؟
جیمین از خودش پرسید.
+بهتره بعدا ازش بپرسم.
سعی کرد بیخیال سوالای توی ذهنش بشه که یک دفعه پیامی براش اومد.
ادامه دارد.....
پارت ۲۳....
بعد از پوشیدن لباساش چیزی در گوش جیمین زمزمه کرد و با پوزخندی بیرون رفت.
_بعدا ادامش میدیم بیبی
جونگهیون: تمینا الان باید چیکار کنیم؟
همشون توی عمارت لی جمع شده بودن.
گیج بودن؛ چطور امکان داشت آدمی مثل تائو به جیمین خدمت کنه؟!
تمین: مین یونگی
فقط اون میتونست برای نابود کردن جیمین کمکش کنه.
کی: چیکار میخوای باهاش بکنی؟
تمین: کاری میکنم عاشق من بشه بعد آروم آروم جیمین نابود میشه.
جونگهیون و کی نگاهی بهم انداختن.
جونگهیون: چطوری؟
تمین: حالا میبینیم من لی تمینم.
با لبخند پر غروری گفت.
همون لحظه (دفتر یونگی)
چانیول: قربان انگار لی تمین نقشه های جدیدی ریخته.
_چی هست؟
چانیول: میخواد شما رو عاشق خودش کنه و از دست جیمین خلاص بشه.
یونگی پوزخندی زد.
عاشق تمین بشه؟ معلومه که نمیشه!
عاشق اون بشه و از دست جوجه اش خلاص بشه؟ میکشتش.
_خبر جدیدی از سی وون نیست؟
چانیول: نه قربان اونم داره تلاش میکنه شمارو کنار بزنه.
_عوضیا چطور انقدر به خودشون مطمئنا؟
یونگی لبخند ترسناکی کرد.
_هنوزم حواست بهشون باشه فعلا بزار از این خوشحالی لذت ببرن.
+یونگی چش شده؟
جیمین از خودش پرسید.
+بهتره بعدا ازش بپرسم.
سعی کرد بیخیال سوالای توی ذهنش بشه که یک دفعه پیامی براش اومد.
ادامه دارد.....
۶.۷k
۲۶ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.